حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)
حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)

فارسی، دری یا تاجیکی؟

زبان مشترک ایــران، افغانســتان و تاجیکســتان سه نام به خود گرفته ‌است: 1. فارسی 2. دری و 3. تاجیکی. ظاهراً چنین امری تصادفی نبوده است، بلکه «به علت پدیدآمدن بخش‌بندی‌های سیاسی در منطقه‌ای بود]ه[ که مردمان سخنگو به این زبان را در بر می‌گرفت. این بخش‌بندی‌ها پی‌آمد دست‌اندازی‌های نظامی و سیاسی دو قدرت بزرگ امپریالیستی اروپایی، بعنی روسیه و بریتانیا، در سده‌های نوزدهم و بیستم به این منطقه بود]ه‌است[» (آشوری، 2007: 1). هرکه نداند گمان می‌کند این سه کاملاً متمایز از هم هستند و هیچ ربطی به هم ندارند، حال‌آنکه قدر مسلم آن است که این سه نام سه شاخه یا، به بیان فنی‌تر، سه گونهٔ [variation] منطقه‌ای از «یک» زبان‌اند، چنانکه مثلاً «انگلیسی آمریکایی»، «انگلیسی بریتانیایی»، «انگلیسی اُسترالیایی» و ... وجود دارد.


در گذشته، این زبان مشترک تقریباً همه جا پارسی، دری و یا پارسی دری نامیده‌ می‌شده‌‌است. پیشینیان تقریباً میان فارسی و دری فرقی قائل نمی‌شده‌اند. حتی سعدی و حافظ نیز به دری‌دانی و دری‌زبانی خود افتخار کرده‌اند (کاظمی، 1390: 58 ــ60):


چون درّ دو رستهٔ دهانت

نظم سخن دری ندیدم

(سعدی، غزل 382)

 

چون عندلیب فصاحت فروشد ای حافظ

تو قدر او به سخن‌گفتن دری بشکن

(حافظ، غزل 399)

 

«گزینش اسم تاجیکی برای ... فارسی تاجیکستان شوروی کاملاً جدید می‌نماید و پیشینهٔ تاریخی ندارد و در گذشته استعمال نداشته‌است» (مایل‌هروی، 1371 به نقل از کاظمی، 1390: 66).


«زبان فارسی، در بخش ایران، با تکیه بر میراث ادبی پُربروبار خود، در مقام زبان رسمی دولت و آموزش ملی ... به‌طبع، نسبت به دو شاخهٔ دیگر آن در افغانستان و تاجیکستان، میدان فراخ‌تری برای بازسازی و نوسازی خود پیدا کرد. در افغانستان، فارسی در تنگنای فشار زبان پشتو در مقام زبان رسمی بود. گرایش سیاسی دولت در افغانستان به فاصله‌گیری هرچه بیشتر از ایران و زبان رسمی آن، سبب شد که به "زبان دری"، به عنوان زبان افغانی، میدان دهند و در آن هویت زبانی جداگانه‌ای، جدا از فارسی ایرانی، برای خود بجویند» (آشوری، 2007: 4). به نظر می‌رسد «به‌کاربردن "دری" به جای فارسی ]در حدود نیم قرن پیش[ و ترویج آن اولین به جای این دومین، دقیقاً یک حرکت حساب‌شدهٔ سیاسی بود]ه‌است[. البته هستند کسانی که تا هنوز خوش‌باورانه و ساده‌انگارانه فکر می‌کنند که منظور از زنده‌ساختن اصطلاح کهن دری نشان‌دادن این بود که افغانی‌ها وطن خود را مهد این زبان تلقی می‌کنند. ... ]اما[ واقعیت این است که مدافعان نظریهٔ ملی‌سازی محض پشتو بودند که با پذیره‌شدن دری به جای فارسی یا دری فارسی میان دو گونهٔ یک زبان مشترک، در ذهن خودشان خدشه آفریدند و تفاوت تراشیدند. اینان خواست‌ها و توقعات سیاسی را در سر می‌پرورانیدند و به هیچ روی با قدامت و پارینگی دری و خاستگاه و مهد دری و فارسی کاری نداشتند» (احمدی، صص1250 ــ 1251). «در تاجیکستان، هم رژیم سوویتی می‌کوشید زبان گفتاری بومی تاجیکی را در مقام زبان نوشتاری به جای زبان مشترک ادبی ایران و افغانستان و تاجیکستان بنشاند و در آنجا، با پشتیبانی "علمی" زبان‌شناسان روس، "زبان تاجیکی" را زبانی جز فارسی ایران و دری افغانستان شناساندند، و آگاهانه، از جمله با تغییر زبان‌نگاره از فارسی به سیریلیک، سیر فاصله‌گیری آن را از آن دو شاخهٔ دیگر شتابان‌تر کردند» (آشوری، 2007: 4).


«سه» نام برای «یک» زبان نه تنها سودی ندارد، که پیامدهای زیان‌باری را برای سخنگویان این زبان به بار آورده است. نخست اینکه، این سه نام بسیاری را به این اشتباه می‌اندازد که این سه واقعاً سه زبان متمایزند و سخنگویان یکی از این سه اهل دو شاخهٔ دیگر را همزبان خود ندانند. چه بسا این «همزبان ندانستن» مانع گفت‌وگو و تبادل اندیشه میان اهل آن سه کشور شود. و دیگر اینکه، این سه نام ممکن است به توهمی دامن بزند که یکی از این سه کشور مدعی کل میراث ادبیات این زبان مشترک شود، گرچند که دامنهٔ نفوذ این زبان از ترکستان چین تا سراسر آسیای میانه و افغانستان و ایرانی کنونی تا بخش بزرگی از شبه‌قارهٔ هندوستان، و از سوی دیگر، بخش بزرگی از امپراتوری عثمانی را در بر می‌گرفته است (آشوری، 2007: 1).


نویسندهٔ این سطور امیداور است، به برکت همگرایی، که چندی است در میان این سه کشور پا گرفته‌است، این سه نام (فارسی، دری و تاجیکی) هم روزگار وصل خویش را بازجویند، چراکه از اصل خویش دیرزمانی است که دور مانده‌اند. به عبارت دیگر، همه جا این زبان مشترک را در حالت کلی «زبان فارسی» بخوانند، اگرچه نام «دری» نیز قدمت دارد. دری‌گرایان توجه کنند که این زبان مشترک تا حدود نیم قرن پیش در افغانستان نیز «فارسی» نامیده می‌شده‌است و حتی نام «فارسی» هنوز در میان مردم افغانستان رایج است. حتی پشتوزبانان هنوز ما را در افغانستان فارسی‌وان (فارسی‌زبان) می‌خوانند (کاظمی، 1390: 72). تاجیکی‌گرایان نیز توجه کنند که این زبان حتی در تاجیکستان «فارسی تاجیکی» نامیده می‌شده‌است، اما در کمتر از یک‌قرن هویت‌خواهان ملی‌گرا نام فارسی را از آن ترکیب انداختند. البته فارسی‌گرایان نیز متوجه باشند که، هنگامی‌که سخن از یکی از این سه گونهٔ زبانی می‌رود، پرپیداست که نام «فارسی» باید با صفت‌های «ایرانی، افغانستانی و تاجیکی» پیوند بخورد: «فارسی ایرانی»، «فارسی افغانستانی» و «فارسی تاجیکی».     

 

یادداشت‌‌ها:

ـ آشوری، د. (2007). فارسی، دری، تاجیکی. اینترنت: وبگاه جستار.

ـ کاظمی، م.ک. (1390). همزبانی و بی‌زبانی. ویراست 2. تهران: عرفان.

ـ احمدی، و. پ. (بی‌تا). پیوست 6: چند اشکال در چند اعتراض. در: فرهنگ، م.م.ص. (1385). افغانستان در پنج قرن اخیر. (جلد و ). ویراست 3. (صص 12511238). تهران: عرفان.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد