در تعریف «ضمیر» غالباً عنوان میشود که ضمیر «واژهای ]است[ که به جای اسم به کار میرود و از تکرار آن جلوگیری میکند، مانند ”او“ در این جمله: علی را دیدم و با او صحبت کردم» (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «ضمیر»). از سوی دیگر، در کتابهای درسی این اصطلاح را چنین تعریف کردهاند: «کلمههای مانند: ”من، او، شما، م، تان و ...“ که به جای اسم مینشیند ضمیر نام دارند» (فارسی پایه هفتم، 1394: 104). و نهایتاً در برخی از کتابهای دستور نیز تعریف این اصطلاح از این قرار است: «واژهای که جانشین اسم میشود و با آوردن آن دیگر خود اسم را نمیآوریم ضمیر نامیده میشود» (انوری و احمدی، 1390: 9).
اما باید توجه کرد چنین تعریفی که ضمیر را «جانشین اسم» معرفی میکند نارساست (غلامعلیزاده، 1374: 41)، بلکه تصور نادرستی از ضمیر است (Payne 2011: 122). نارسایی و نادرستی چنین تعریفی را میتوان با مثالی ساده برملا کرد:
ـ آن مرد جوان بازیگر است.
اگر ضمیر «جانشین اسم» باشد، لذا باید بتوان ضمیر «او» را با اسم «مرد» جایگزین کرد:
ـ * آن او جوان بازیگر است.
اما این جمله غیردستوری است (در زبانشناسی در ابتدای جملات و عبارات غیردستوری علامت ستاره (*) میگذارند).
چنانکه ملاحظه میکنید، این طور نیست که ضمیر لزوماً «جانشین اسم» باشد. بلکه، تعریف درستتر و دقیقتر این است که ضمیر «جانشین گروه اسمی» است، اگرچه ممکن است گروه اسمی گاهی (و البته گاهی، نه همیشه) فقط از یک اسم تشکیل شده باشد. عبارت «آن مرد جوان» در مثال بالا یک گروه را تشکیل میدهد: (گروه اسمی)، چون توالی این واژهها در آن جمله به اتفاق هم یک نقش نحوی را ایفا میکند: (نقش «نهاد»). از این رو، ضمیر «او» را میتوان به جای این گروه اسمی به کار برد:
ـ او بازیگر است.
اما چنانکه گفتیم، گروه اسمی گاهی ممکن است فقط از یک اسم تشکیل شده باشد. در این صورت، آن اسم به تنهایی یک گروه اسمی را تشکیل میدهد:
ـ معلم آمد.
ـ او آمد.
حتی معادل انگلیسی ضمیر (یعنی pronoun) نیز فریبنده است. noun یعنی اسم و پیشوند pro یعنی جایگزین و لذا pronoun به طور ضمنی یعنی «جایگزین اسم». اما چنانکه نشان دادیم، ضمیر جانشین گروه اسمی است. از همین رو است که برخی از زبانشناسان بیشتر اصطلاح دقیقتر pro-NP را میپسندند (Tallerman 2014: 171). گفتنی است که NP صورت کوتاه Noun Phrase (گروه اسمی) است.
یادداشتها:
ـ اکبریشلدره، ف. و دیگران (1394). فارسی. پایه هفتم دوره اول متوسطه. تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.
ـ انوری، ح. (سرویراستار). (1381). فرهنگ بزرگ سخن. (8جلد). تهران: سخن.
ـ انوری، ح. و احمدی گیوی، ح. (1390). دستور زبان فارسی2، ویرایش 4م. تهران: فاطمی.
ـ غلامعلیزاده، خ. (1374). ساخت زبان فارسی. تهران: احیای کتاب.
- Payne, T. E. (2011). Understanding English Grammar. UK: Cambridge.
در این درسگفتار [lecture] جالب، کریستوفر لانزدیل، روانشناس، زبانشناس و آموزشگر [educator]، میآموزد چطور میتوان هر زبانی را در 6 ماه یاد گرفت. او از کودکی این پرسش در ذهنش بوده است که چطور میتوان سریعتر یاد گرفت. او در این درسگفتار از سفرش به چین در سال 1991 و از تجربهاش در یادگیری زبان چینی در مدتی کوتاهی سخن میگوید. پس از این سفر، او پرسش کودکی خود را اصلاح میکند: انسانهای بالغ عادی چطور میتوانند یک زبان جدید را به سرعت، به سادگی و به طور مؤثری یاد بگیرند؟ او به این پرسش این طور پاسخ میدهد: جایی را بیابید که آن زبان رایج است و اصولی را شناسایی کنید که کارگر باشد. به باور او، هرکسی میتواند یک زبان دومی را در 6 ماه یاد بگیرد. او همچنین به دو تصور نادرست نیز اشاره میکند: یکی اینکه، زبانآموزی استعداد میخواهد و دیگری اینکه، صِرف غوطهوری در یک کشور دیگر باعث میشود زبان آن کشور را یاد بگیرید. او نهایتاً پنج اصل و هفت کنش پیشنهاد میکند:
پنج اصل فراگیری سریع زبان
1. به محتوای زبانی مرتبط برای شما بپردازید.
2. زبان جدید را از روز اول به عنوان ابزاری برای ارتباط به کار برید.
3. وقتی اول پیام را میفهمید، به طور ناخودآگاه آن زبان را فرامیگیرید.
4. صحبت کردن عضله میخواهد.
5. حالت روانشناختی ـ تنکردشناختی (روانی ـ فیزیولوژیکی) مهم است.
هفت کنش برای فراگیری سریع زبان
1. بسیار گوش کنید.
2. تمرکز کنید تا اول معنا را (پیش از واژهها) دریابید.
3. در هم بیامیزید.
4. به اصلیها بپردازید.
5. مادر زبانی بیابید.
6. ]حرکتهای[ صورت را تقلید کنید.
7. ارتباط مستقیم با تصویرهای ذهنی برقرار کنید.
یادداشتها:
- YouTube (accessed June 21, 2016)
فارسی ناشنیده (1391) یکی از تازهترین فرهنگهایی است که به واژگان فارسی افغانستانی میپردازد. این فرهنگ حاصل سالها کتابگردی و فیشبرداری دو پژوهشگر ایرانی است: حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو. پدیدآورندگان چهار دسته از واژهها را در نظر داشتهاند (پیشگفتار، صفحات چهار و پنج):
1. واژههایی فارسی که در روزگاران کهن کاربرد داشتهاند. این واژهها در ایران به فراموشی رفتهاند، اما در افغانستان همچنان زندهاند و کارکرد روزانه دارند.
2. واژههایی که در ایران و افغانستان هر دو کاربرد دارند، اما معنی آنها در هر یک از دو کشور فرق میکند.
3. واژههایی فارسی که تنها در افغانستان کاربرد دارند و در ایران ناشناختهاند.
4. واژههایی که از زبانهای دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند، اما هیچ حضوری در فارسی ایران ندارند.
هدف پدیدآورندگان در تدوین این فرهنگ از این قرار است (پیشگفتار، صفحه پنج):
1. افزایش گنجینه واژگانی زبان فارسی.
2. یاری به یککاسه شدن فرهنگهای فارسی ایرانی و افغانستان.
3. یاری به فارسیپژوهان در واژهسازی.
4. تقویت پیوندهای فرهنگی میان دو کشور ایران و افغانستان.
عنوان فرهنگ: فارسی ناشنیده: فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان
زبان فرهنگ: فارسی افغانستانی ـ فارسی ایرانی
پدیدآورندگان: حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو
انتشارات: نشر قطره
محل نشر: تهران
چاپ اول: 1391
تعداد صفحات: 1000
یادداشتها:
ـ انوشه، ح. و خدابندهلو، غ.ر. (1391). فارسی ناشنیده: فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده در افغانستان. تهران: قطره.
ـ وبگاه نشر قطره (دسترسی در 1395/4/1)
در زبان نروژی، برای «مادربزرگ پدری» یک واژه دارند (farmor) و برای «مادربزرگ مادری» واژهای دیگر (mormor)؟ (Yule 2014: 272) این تمایز، مثلاً، در زبان فارسی به کمک واژههای دیگری («پدری» و «مادری») در کنار واژه «مادربزرگ» بیان میشود!
یادداشتها:
- Yule, G. (2014). The Study of Language. 5th edition. UK: Cambridge.
فرهنگ طیفی (1387) ظاهراً نخستین کلمهنامه در زبان فارسی است (مقدمه، صفحهٔ یازده). «کاربرد اصلی این کتاب یافتن لغاتی است که شخص به یاد نمیآورد ... و، با کمک گرفتن از لغات مترادف یا مرتبط با آن در کتاب، آن لغات به یادش میآید» (راهنمای استفاده از کتاب، صفحهٔ پانزده). این کتاب شامل 45 هزار لغت و عبارت مرکب و اصطلاح و حدود 92 هزار معنی و تداعی آن لغات و اصطلاحات است، که ذیل 991 مقولهٔ اصلی (فصل) و حدود 7500 مقولهٔ فرعی (مدخل) براساس ارتباط معنایی در کنار هم آورده شده است. مقولات فرعی شامل یک یا چند اسم، صفت، مصدر فعل و قیدهای مرتبط با مقولهٔ اصلی هستند و ذیل هر مدخل، طیفی از معانی مترادف، نزدیک، مشابه، و یا صرفاً مرتبط از نظر تداعی، به ترتیب سایهروشنهای معنایی مرتب شدهاند (مقدمه، صفحهٔ یازده). خوشبختانه، این کتاب نمایه [index] هم دارد، که واژهیابی را در این کتاب آسان میکند. نسخهٔ رایگان این فرهنگ را میتوانید از اینجا دانلود کنید.
عنوان فرهنگ: فرهنگ طیفی (طبقهبندی طیف واژگان فارسی)
زبان فرهنگ: فارسی
پدیدآورنده: جمشید فراروی
انتشارات: هرمس
محل نشر: تهران
چاپ اول: 1387
تعداد صفحات: 747
یادداشتها:
ـ فراروی، ج. (1387). فرهنگ طیفی: طبقهبندی طیف واژگان فارسی. تهران: هرمس.
ـ وبگاه نشر کتاب هرمس (دسترسی در 1395/4/1)
شخصی نزد شیخ بیامد و گفت: یا شیخ بیمارم!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
شیخ گفت: ماری بخر!
و آن شخص ماری خرید و بامار شد!