بسیاری از انسانها سادهانگارنه چنین میپندارند که از زبان استفاده میکنند و چیزی یا کسی را توصیف میکنند، حالآنکه زبانورزی امر پیچیدهای است. آنها از این حقیقت غافلاند که وقتی از زبان، برای توصیف کسی یا چیزی، استفاده میکنند، در واقع، خود را نیز توصیف میکنند. به عبارت دیگر، هنگامیکه کسی لب به سخن میگشاید، بیتردید دیدگاهها، اندیشهها، باورها و ارزشهای مورد قبول خود را برملا میکند. چه خوش گفت آن اندیشهور که «کلام از صیقلیترین و نورخیزترین آینههایی است که شخصیت متکلم را باز مینمایاند» (سروش، 1373: 30). به بیان دیگر، وقتی کسی از اسمی (مثلاً، «روحانی» در برابر «آخوند») استفاده میکند، وقتی کسی از صفتی (مثلاً، «شورشی» در برابر «معترض») بهره میبرد، وقتی کسی فعلی را (مثلاً، «کشتهشدن» در برابر «شهیدشدن» یا «به هلاکت رسیدن») به کار میبندد، وقتی کسی از ساخت لازم بهجای ساخت متعدی (مثلاً، «شیشه شکست» در برابر «شیشه را شکستم») استفاده میکند، وقتی کسی از ساخت مجهول بهجای ساخت معلوم (مثلاً، «سه دانشجوی شورشی کشته شد» در برابر «پلیس سه دانشجوی معترض را از پا درآورد») بهره میبرد، یا حتی وقتی که او سکوت (مثلاً، سکوت فلان رسانه در مورد رویدادی در فلان کشور) میکند، البته باورها و ارزشهای مقبول خود را «لو میدهد.»
در سطحی بهمراتب
بالاتر، تعجبی ندارد که زبانشناسان شناختی [cognitive linguists]
بر این باورند که «با مطالعهٔ زبان میتوان به ماهیت و ساختار و آرای ذهن انسان پیبرد»
(راسخمهند، 1389: 6 - 7). یکی از دلایل مهم این زبانشناسان در مطالعهٔ زبان از
این فرض ناشی میشود که «زبان الگوهای اندیشه و ویژگیهای ذهن انسان را منعکس میکند»
(همان: 6). به بیان سادهتر، زبانشناسان شناختی بر آناند که معمای چیستی ذهن
انسان را از طریق بررسی زبان او حل کرده، گره آن را بگشایند.
بزرگان نیز به زبانورزی توجه تامی داشتهاند؛ به طور نمونه، امام علی (ع)، امام سخنوری و سخندانی، فرمودهاند که «انسان زیر زبان خود پنهان است» (نهجالبلاغه، حکمت148: 645).
«تا مرد سخن نگفته باشد
علم و هنرش نهفته باشد»
(گلستان، باب اول: حکایت3)
«آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان»
(مثنوی معنوی، دفتر دوم: بخش21)
یادداشتها:
ـ نهجالبلاغه. دشتی، م. (مترجم).(1386). تهران: قدر ولایت.
ـ نرمافزار گنجور رومیزی. ویرایش 2.72
ـ راسخمهند، م. (1389). درآمدی بر زبانشناسی شناختی. تهران: سمت.
آیا تا به حال اندیشیدهاید چرا بر سر در همه (یا دستکم بیشتر) زندانها واژهٔ «ندامتگاه» (محل پشیمانی) به کار رفته است، نه واژهٔ «زندان»؟ مثلاً، چرا بر سر در زندان کچویی (واقع در کرج) نوشتهاند «ندامتگاه کچویی» و نه «زندان کچویی»؟ در زبان انگلیسی نیز بر سر در زندانها، بیشتر، از واژهٔ penitentiary (ندامتگاه) استفاده میشود تا از واژهٔ prison (زندان). مگر چه فرقی بین «زندان» و «ندامتگاه» هست که موجب میشود یکی بهجای دیگری به کار رود؟ ظاهراً، برخی از واژهها به مفاهیم، عناصر و امور منفی اشارهٔ صریحتری دارند، تا بدیلشان. وقتی چنین واژههایی به کار میروند، ممکن است در سخنگویان هر زبانی احساس ناخوشایندی پدید آید. از اینرو، آن سنخگویان ممکن است برای آن مفهوم از واژهٔ دیگری استفاده کنند که جنبهٔ مثبتتری از آن مفهوم را در بردارد. به عبارت دیگر، آنها ممکن است از حُسن تعبیر [euphemism] بهره ببرند.
حُسن تعبیر عبارت است از «کاربرد واژهای که گمان میرود نسبت به واژهٔ دیگری کمتر آزارنده یا ناخوشایند باشد» (Richards and Schmidt 2010: 205). به بیان دیگر، در حسن تعبیر، عبارتی ملایم، مبهم یا حشوآلود به جای عبارت دیگری مینشیند تا از صراحت بیپرده یا کاربرد ناخوشایند پرهیز شود (Fowler 1965: 171). به طور مثال، فارسیزبانان از روی حسن تعبیر، بهجای فعل «مردن»، از بدیلهای «فوتکردن»، «رحلت(کوچ)کردن»، «به رحمت خدا رفتن» و ... استفاده میکنند. یا مثلاً، آنها، با اینکه واژهٔ «کور» را دارند، از واژههای «نابینا» یا «روشندل» بهره میبرند.
البته باید توجه داشت که زبان امری تحولپذیر است و حتی واژههای برخاسته از حُسن تعبیر نیز ممکن است تغییر کنند. به طور نمونه، انگلیسیزبانان ابتدا واژهٔ crippled (شل) را بهکار میبردند. چون کاربردش ناگوار بود، واژهٔ handicapped (گرفتار) را استخدام کردند. از آنجاییکه آن نیز پس از چندی دل سخنگویان را زد، واژهٔ disabled (ناتوان) جانشین آن شد. امروزه ظاهراً آنها از واژهٔ challenged (چالشدیده) بهره میبرند (Fromkin, et al 2014: 25). همچنین باید در نظر داشت که هرگاه در متنی حُسن تعبیر به کار رفت، مترجم نیز باید حُسن تعبیر به کار ببرد یا دستکم آن را به نحوی در ترجمه جبران کند.
متأسفانه، در زبان فارسی، فرهنگ حُسن تعبیر وجود ندارد، که، به نظر نویسندهٔ این سطور، نبود آن آشکارا دستکم در زمینههای ترجمه و ویرایش حس میشود. به سخن دیگر، این فرهنگ بیتردید سخت به کار گزارشنویسان، خبرنویسان، نویسندگان، مترجمان و ویراستاران میآید. البته، امید است که چشم ما نیز به چنین فرهنگی روشن شود. اما خوشبختانه، در زبان انگلیسی، چنین فرهنگی موجود است. مثلاً، میتوان دستکم به فرهنگ حُسن تعبیر: چگونه منظورتان را به زبان نیاورید (2002) هولدر اشاره کرد.
یادداشتها:
- Fowler, H. W. (1965). Oxford Fowler's Modern English Usage Dictionary. 2nd edition. UK: Oxford.
- Fromkin, V. and Rodman, R. and Hyams, N. (2014). An Introduction to Language. 10th edition. USA: Wadsworth.
- Holder, R. W. (2002). A Dictionary of Euphemisms: How Not To Say What You Mean. 3rd edition. UK: Oxford.
- Richards, J. C. and Schmidt, R. (2010). Longman Dictionary of Language Teaching and Applied Linguistics. 4th edition. UK: Pearson Education.
«ورزیدن» معانی بسیاری دارد. فرهنگ بزرگ سخن (1381)، ذیل این فعل، 8 معنا آورده است:
1. بهعنوان همکرد در معنی «داشتن»، «انجامدادن»، «کردن»، «مرتکبشدن» و جز آنها فعل مرکب میسازد: ارادت ورزیدن، عناد ورزیدن.
2. انجامدادن، عملیکردن.
3. کسبکردن، تحصیلکردن، به دست آوردن.
4. پرداختن به امری.
5. به کار گرفتن.
6. زراعتکردن.
7. پیرویکردن (از چیزی/کسی).
8. کوششکردن، سعینمودن.
ظاهراً پربسامدترین و مهمترین کاربرد فعل «ورزیدن» همان مورد شمارهٔ 1 است، که فعلهای مرکب بسیاری میتوان با آن ساخت: عشق ورزیدن، کینه ورزیدن، لجاجت ورزیدن، خیانت ورزیدن، مهر ورزیدن و ... . از دیگر واژههای آشناتری که از «ورزیدن» مایه گرفته است «ورزش» (اسم مصدر «ورزیدن»)، «ورزیده» و «کشاورز» است. البته، در قدیم، «ورزکار»، «ورزگار» و «ورزگر» به معنای «کشاورز» نیز به کار میرفته است.
فعل «ورزیدن» دو امتیاز سودمند برای فارسیزبانان دارد. نخست اینکه، میتوان به کمک بن مضارع «ورزیدن» + «–ی» اسمساز (یعنی «–ورزی») واژههای بسیاری ساخت، چنانکه واژههای «غرضورزی»، «کینهورزی»، «مهرورزی» و «عشقورزی» را از این طریق ساختهایم: عدالتورزی، زهدورزی، خیانتورزی، صداقتورزی، رازورزی، دروغورزی، تقواورزی، شرکورزی، اخلاصورزی و ... . از همین رو بود که واژههای «ترجمهورزی»، «ویرایشورزی»، «واژهورزی» و «فارسیورزی» را برساختم و برای دستهبندی موضوعات وبلاگم برگزیدم. گروه واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی با همین روش به زیبایی در برابر manipulation «دستورزی» و در برابر informatics «دادهورزی» را برساخته است. دیگر اینکه، اگر «–ی» اسمساز را از آخر واژههای بالا بیندازیم، اسم فاعل به دست میآید: عدالتورز، زهدورز، خیانتورز، صداقتورز، رازورز، دروغورز، تقواورز، شرکورز، اخلاصورز و ... .
اندیشهورز فارسیورز، عبدالکریم سروش، در آثار خود از «–ورزی» و «–ورز(ان)» بهرهٔ فراوان برده است. به طور مثال، ایشان در دفتر نخست حکمت و معیشت (1373) واژههای «شرکورزی» (ص132، 180، 183)، «زهدورزی» (ص134)، «عدالتورزی» (ص219)، «اخلاصورزیها» (ص250)، «خیانتورزی» (ص284)، «مهرورزی» (ص338)، «عشقورزی» (ص340) و «خردورزی» (ص387) را به کار بردهاند و در دفتر دوم حکمت و معیشت (1373) واژههای «خردورزی» (ص30، 127)، «نظرورزیها» (ص39)، «اندیشهورزی» (ص40)، «جهلورزی» (ص48)، «تکبرورزی» (ص113)، «مهرورزی» (ص253)، «طمعورزیها» (ص308)، «طمعورزان» (ص319)، «زهدورزی» (ص319) و «سیاستورزان» (ص319) را به کار بستهاند. برخی از این واژهها برساختهٔ ایشان است و هنوز به فرهنگهای لغت راه نیافتهاند. رویهمرفته، سخن این است که از «–ورزی» و «–ورز(ان)» میتوان کمک شایانی در واژهورزی و واژهسازی گرفت.
یادداشتها:
ـ انوری، ح. (سرویراستار). (1381). فرهنگ بزرگ سخن. (8جلد). تهران: سخن.
ـ سروش، ع. (1373). حکمت و معیشت: شرح نامهٔ امام علی به امام حسن (علیهماالسّلام). (دفتر نخست). تهران: صراط.
ـ سروش، ع. (1373). حکمت و معیشت: شرح نامهٔ امام علی به امام حسن (علیهماالسّلام). (دفتر دوم). تهران: صراط.
در فارسی افغانستانی، به chemistry (شیمی) و chemist (شیمیدان)، به ترتیب، «کیمیا» و «کیمیادان» میگویند؟
نرمافزار حافظ نرمافزاری ساده، کمحجم و رایگان است. به کمک این نرمافزار میتوان به غزلها، قصیدهها، مثنویها و ... جناب حافظ دسترسی داشت. این نرمافزار قابلیت جستوجو هم دارد. این نرمافزار را میتوانید از اینجا دانلود کنید.