تدریس خصوصی زبان انگلیسی در کرج و حومه
(از پایه تا پیشرفته)
در صورت تمایل، میتوانید با شمارهٔ همراه من (09351489578) تماس بگیرید.
فعل interpret در زبان انگلیسی دستکم چهار معنا دارد. براساس فرهنگ مکمیلان (دسترسی در 1394/11/1)، که در زیر ملاحظه میکنید، چهار معنای فعل interpret از این قرار است:
1. ترجمه کردن آنچه کسی به یک زبان میگوید به زبانی دیگر تا شخص دیگری آن را بفهمد.
2. دریافتن/فهمیدن یک کنش، موقعیت و ... به طرز خاصی.
3. شرح دادن معنای چیزی.
4. اجراکردن قطعهای موسیقی، نقشی در تئاتر و ... به طوری که نشان دهد چطور آن را فهم و حس میکنید.
فرهنگهای انگلیسی ــ فارسی در برابر هر معنای این فعل چند معادل آوردهاند؛ به طور مثال، فرهنگ پویا (1387) به طور خلاصه و به ترتیب برای معناهای چهارگانه فعل interpret این معادلها را پیش نهاده است:
معنای 1: ترجمه کردن
معنای 2: تعبیر کردن
معنای 3: تفسیر کردن، معنی کردن
معنای 4: [موسیقی، نمایش، ...] اجرا کردن (طبق برداشت اجراکننده)
یا مثلاً، فرهنگ هزاره (1381) به طور مفصلتر معادلهای زیر را آورده است:
معنای 1: ترجمهٔ شفاهی کردن، دیلماجی کردن، ترجمه کردن
معنای 2: تعبیر کردن، حمل کردن
معنای 3: [نوشته و ...] تفسیر کردن، معنی کردن، شرح کردن
معنای 4: [نقش] بازی کردن، اجرا کردن؛ [قطعهٔ موسیقی] اجرا کردن، رهبری کردن
میتوان گفت مترجم در ترجمهٔ این فعل به فارسی در متنهای مختلف به دشواری چندانی برنمیخورد. اما ترجمهٔ اسم مصدر این فعل داستان دیگری است. فعل interpret پسوند اسمساز –ation میگیرد: interpretation. از آنجایی که این پسوند «اسم مصدر» میسازد (فرهنگ هزاره، پیوستها: پسوندها و عناصر پسوندی)، واژهٔ interpretation اسم مصدر این فعل است.
فرهنگ پویا (1387) برای چهار معنای اسم مصدر interpret (یعنی interpretation) معادلهای زیر را آورده است:
معنای 1: ترجمه
معنای 2: تعبیر، برداشت؛ قرائت
معنای 3: تفسیر، توضیح
معنای 4: اجرا (طبق برداشت اجراکننده)
و فرهنگ هزاره (1381) در برابر interpretation معادلهای زیر را آورده است:
معنای 1: ترجمهٔ شفاهی، دیلماجی
معنای 2: تعبیر، برداشت
معنای 3: تفسیر، معنی
معنای 4: [نقش] بازی، اجرا ؛ [قطعهٔ موسیقی] اجرا، رهبری
به باور نویسندهٔ این سطور، افزونبر معادلهای «تعبیر»، «برداشت»، «قرائت» و احیاناً «تفسیر» در معنای دوم اسم مصدر فعل interpret (یعنی «دریافتن/فهمیدن چیزی به طرز خاصی»)، معمولاً میتوان از واژهٔ «معناگزاری» نیز بهره برد.
شایان ذکر است «گزار» بن مضارع فعل «گزاردن» است و، در ترکیبها، معمولاً به سه معنا به کار میرود (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «گزار»):
1. جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنای «انجامدهنده»: خدمتگزار.
2. جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنای «اداکننده»: نمازگزار.
3. جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنای «تعبیرکننده»: خوابگزار.
از سویی، فرهنگ بزرگ سخن (1381) برای فعل «گزاردن» نُه معنا ضبط کرده است (همان، ذیل «گزاردن»):
1. بهجا آوردن، ادا کردن، چنانکه آیین دینی را
2. ادا کردن چنانکه حقی را
3. انجام دادن
4.دادن، پرداختن، تأدیه کردن
5. رساندن چنانکه پیامی را
6. بیان کردن، شرح دادن
7. تعبیر کردن چنانکه خوابی را
8. تفسیر کردن، تأویل کردن
9. ترجمه کردن
چنانکه ملاحظه میکنید، اصولاً از جمله معانی «گزاردن» (و لذا بن مضارع آن: «گزار») «تعبیر کردن»، «تفسیر کردن» و «تأویل کردن» است. با این تفاصیل، «معناگزاری» یعنی «تفسیر/تعبیر کردن معنای چیزی (به طرز خاصی)».
واژهٔ «معناگزاری»، از سویی، در فرهنگ علوم انسانی (1384) در برابر واژهٔ interpretation نیز آمده است. از سوی دیگر، این معادل را محمد مجتهدشبستری، از پیشگامان هرمنوتیک در ایران، در کتاب خواندنی هرمنوتیک، کتاب و سنّت (1381: 278) نیز به کار برده است، البته نه با املای «معناگزاری»، که با املای «معناگذاری»:
«[...] نه تنها در دین اسلام، بلکه در همهٔ ادیان، معناگذاری و تفسیر عقاید یک عمل بشری است که دانشمندان آن دین انجام میدهند.» (تأکید از من است)
اما باید توجه داشت «گذار» بن مضارع فعل «گزاردن» است و، در ترکیبها، معمولاً به سه معنا به کار میرود (فرهنگ بزرگ سخن، ذیل «گذار»):
1. جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنای «وضعکننده»: قانونگذار.
2. جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنای «ایجادکننده»: بنیانگذار، پایهگذار.
3. جزء پسین بعضی از کلمههای مرکب، به معنای «تعیینکننده»: سیاستگذار.
از این رو، «معناگذاری» یعنی «وضع کردن معنا» یا «ایجاد کردن معنا» یا «تعیین کردن معنا».
چنانکه، از سویی، از بافت جملهای که مجتهدشبستری واژهٔ «معناگذاری» را در آن به کار برده است و، از سوی دیگر، از همنشینی این واژه با واژهٔ «تفسیر» برمیآید، احتمالاً منظور ایشان معنای دوم interpretation بوده است، که املای درست آن میشود: «معناگزاری»، و نه «معناگذاری».
در مثالهای زیر، interpretation را به «معناگزاری» برگرداندهام:
The word “reasonable” is vague and open to interpretation. ـ
ـ واژهٔ «معقول» مبهم و به معناگزاری گشوده است.
Lawyers called the police department's interpretation of the law “ridiculous.” ـ
ـ وکیلها معناگزاری ادارهٔ پلیس از قانون را «خندهدار» خواندند.
یادداشتها:
ـ آشوری، د. (1384). فرهنگ علوم انسانی. ویراست 2م. تهران: نشر مرکز.
ـ انوری، ح. (سرویراستار). (1381). فرهنگ بزرگ سخن. (8جلد). تهران: سخن.
ـ باطنی، م.ر. و دستیاران (1387). فرهنگ معاصر پویا. ویراست 3م. تهران: فرهنگ معاصر.
ـ حقشناس، ع.م. و دیگران (1379). فرهنگ هزاره. تهران: فرهنگ معاصر.
ـ مجتهدشبستری، م. (1381). هرمنوتیک، کتاب و سنّت. ویراست 3م. تهران: طرح نو.
- Macmillan Dictionary (accessed January 21, 2016)
در برخی از زبانها، مفهوم مالکیت [possession]، بسته به اینکه انتقالپذیر [alienable] باشد یا انتقالناپذیر [inalienable]، به طور متفاوت بیان میشود؟ (Tallerman 2014: 54) بدین ترتیب، اسمهای ناظر بر اعضای بدن یا خویشاوندان هر فرد به طبقه داراییهای انتقالناپذیر تعلق دارد، یعنی نمیتوان مالکیت آنها را به دیگری واگذار کرد. اما مالکیت انتقالپذیر ناظر بر انواع دیگری از اسمها، نظیر وسایل شخصی، حیوانها و غذاهاست، که از مالکیت آنها میتوان صرفنظر کرد یا به دیگری واگذار کرد. در زبان جاراوارا [Jarawara]، یکی از زبانهای آمازونیای جنوبی، مالکیت هنگامی که انتقالپذیر باشد، از تکواژ مالکیت kaa استفاده میکنند، اما اگر مالکیت انتقالناپذیر باشد، فقط دو اسم را کنار هم مینشانند. به طور مثال، در این زبان، مالکیت انتقالپذیر در عبارت «اسلحهٔ اُکوموبی»، چنانکه در زیر ملاحظه میکنید، به کمک تکواژ مالکیت kaa بیان میشود:
اما مالکیت انتقالناپذیر در عبارت «پای اُکوموبی»، چنانکه در زیر ملاحظه میکنید، از طریق همنشینی واژههای این عبارت مشخص میشود:
به طور میانزبانی، انتظار میرود مالکیت انتقالپذیر ناظر بر تکواژ اضافی باشد، در حالی که مالکیت انتقالناپذیر ناظر بر همنشینی اسمها (ibid.).
یادداشتها:
- Tallerman, M. (2014). Understanding Syntax. 4th edition. UK: Routledge.
در زیر، تصاویری از این ویرایشگر آنلاین را ملاحظه میکنید:
آیا میدانستید دلستر رو برعکس کنید چی میشه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خُب، معلومه. میریزه!
جدی داشتی برعکس میخوندیش!
خسته نباشی واقعاً!