زبان دوم، در گستردهترین معنایش، به زبانی گفته میشود که شخص پس از فراگیری زبان بومیاش آن را یاد میگیرد. با وجود این، زبانشناسان غالباً اصطلاح «زبان دوم» را، در معنایی خاصتر، در تقابل با اصطلاح «زبان خارجی» به کار میبرند. در چنین حالتی، «زبان دوم» به زبانی گفته میشود که «نقشی مهم در کشور یا منطقهای خاص ایفا میکند، گرچند که ممکن است زبان اول بسیاری از افرادی که آن را به کار میبرند نباشد» (Richards and Schmidt 2010: 514). به عبارت دیگر، «زبان دوم» زبانی رسمی و رایج در یک کشور است، که برای تحصیل و اشتغال مورد نیاز است و غالباً اقلیتها و مهاجرانی آن را میآموزند که زبان بومیشان زبان دیگری است (Saville-Troike 2006: 4). اما «زبان خارجی» زبانی است که کاربرد گستردهای در بافت اجتماعی نزدیک زبانآموزان ندارد، بلکه ممکن است در مسافرت احتمالی یا موقعیتهای ارتباطی میانفرهنگی دیگری به کار رود، یا در مدرسه پیشنیاز آموزشی تلقی شود که نیاز فوری یا ضروری بر آن مترتب نیست (ibid.: 4). به طور نمونه، «زبان انگلیسی» برای مهاجران در آمریکا و «زبان کاتالان» [Catalan] برای اسپانیاییزبانان منطقهٔ خودمختار کاتالونیا [Catalonia] زبان دوم قلمداد میشوند، زیرا یادگیری این زبانها برای زندگی در چنین جوامعی ضروری است (Richards and Schmidt 2010: 514).
با توجه به توضیحات بالا، زبان انگلیسی برای فارسیزبانان یکزبانهای که آن را میآموزند، در معنایی گسترده و غیرفنی، زبان دوم است، اما، در معنایی خاص و فنی، زبان خارجی است.
یادداشتها:
- Richards, J. C. and Schmidt, R. (2010). Longman Dictionary of Language Teaching and Applied Linguistics. 4th edition. UK: Pearson Education.
- Saville-Troike, M. (2006). Introducing Second Language Acquisition. UK: Cambridge.