حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)
حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)

چه مواقعی (نـ)‌می‌توان as (به عنوان) را ترجمه کرد؟

پیش از پاسخ به این پرسش، باید با انواع فعل آشنا شد. انواع فعل، با توجه به عنصری (به غیر از نهاد) که فعل به آن نیاز (نـ)‌دارد (متمم فعلی)، عبارت‌اند از (غلامعلی‌زاده، 1374: 118):

1. لازم:

 مثال: علی خوابید.


2. متعدی تک‌مفعولی: (مفعول مستقیم)

مثال1: علی سیب را خورد.

مثال2: او به علی کمک کرد.


3. متعدی دومفعولی: (مفعول مستقیم + مفعول غیرمستقیم)

مثال: علی کتاب را برای پیمان خرید.


4. رابط: (متمم نهاد)

مثال1: او معلم فیزیک است. (گروه اسمی)

مثال2: او بسیار دانا است. (گروه صفتی)

مثال3: او در خانه است. (گروه حرف‌اضافه‌ای)


5. متعدی مرکب: (مفعول مستقیم + متمم مفعول)

مثال1: او پسرش را علی خواند. (گروه اسمی)

مثال2: او پسرش را بسیار عاقل می‌پندارد. (گروه صفتی)


6. متعدی دارای متمم قیدی: (مفعول مستقیم + متمم قیدی)

مثال: او پول خود را در داخل جعبه گذاشت.


7. لازم دارای متمم قیدی: (متمم قیدی)

مثال: ایران در قارهٔ آسیا قرار دارد.


از موارد هفت‌گانهٔ بالا، موردی که به بحث ما مرتبط است شمارهٔ 5 است. در زبان فارسی، برخی از فعل‌های متعدی، علاوه‌بر مفعول مستقیم، به عنصری دیگری نیاز دارند که به مفعول مستقیم نسبت داده می‌شود. به طور مثال، به واژهٔ «درستکار» در مثال زیر توجه کنید:


مثال: مردم او را درستکار می‌دانستند.


ظاهراً صاحب‌نظران بر سر نام این عنصر اتفاق نظر ندارند؛ از زبان‌شناسان، غلامعلی‌زاده (1374: 118) این عنصر را «متمم مفعول» و مشکوة‌الدینی (1379: 114) آن را «متمم مسندی مفعول» خوانده‌‌است. از دستورنویسان، انوری و احمدی‌گیوی (1390: 129)، از سویی، آن را «تمیز» نامیده‌اند و، از سوی دیگر، امکان «مسند مفعول» نامیدن آن را نیز مطرح کرده‌اند (همان: 131). افزون‌بر این، تا جایی که نویسندهٔ این سطور به یاد دارد، در دوران دبیرستان و کتاب‌های آن دورران، برای نامیدن این عنصر صرفاً نام «مسند» به کار می‌رفت. به هر حال، ما همان نام نخست، یعنی «متمم مفعول»، را برمی‌گزینیم. برخی از فعل‌هایی که متمم مفعول نیاز دارند عبارت‌اند از: شماردن، نامیدن، دانستن، خواندن، گفتن، پنداشتن، انگاشتن، تلقی‌کردن، قلمدادکردن و ... .


آنچه مسلم است این است که دست‌کم در ترجمهٔ فعل‌هایی نظیر regard sb/sth as sth، see sb/sth as sth، view sb/sth as sth، describe sb/sth as sth و ...، که ساختاری شبیه ساختار مورد شمارهٔ 5 دارند، نباید as (به‌عنوان) را، چه در حالت معلوم چه در حالت مجهول، ترجمه کرد. به طور مثال، «به‌عنوان» در ترجمه‌های زیر زاید است:


- I regard him as a fool.

ـ من او را به‌عنوان احمق می‌دانم.


- The result of last week's election will be seen as a victory for the right-wing government.

ـ نتیجهٔ انتخابات هفتهٔ گذشته به‌عنوان پیروزی دولت راست‌گرا قلمداد می‌شود.


با این همه، ظاهراً در بسیاری از موارد نمی‌توان as (به‌عنوان) را ترجمه نکرد. مثلاً، به مورد زیر توجه کنید:


- As a father, I should support my family.

ـ من، به‌عنوان پدر، باید از خانواده‌ام حمایت کنم.


یادداشت‌ها:

ـ انوری، ح. و احمدی گیوی، ح. (1390). دستور زبان فارسی2، ویرایش 4م. تهران: فاطمی.

ـ غلامعلی‌زاده، خ. (1374). ساخت زبان فارسی. تهران: احیای کتاب.

ـ مشکوة‌الدینی، م. (1379). دستور زبان فارسی بر پایهٔ نظریهٔ گشتاری. ویرایش 2. مشهد: دانشگاه فردوسی.