دکتر کورش صفوی، زبانشناس نامآشنا، یکی از استادان پرمایه و پرکار دانشگاه علامه طباطبایی است. ایشان تألیفات و ترجمههای بسیاری دارند. شمار مقالههای ایشان در نشریههای مختلف بالغ بر 600 است. بسیاری از تألیفات ایشان به گونهای است که حتی زباندوستان کمسوادی چون نگارندهٔ این سطور نیز میتوانند بهراحتی آنها را فهم و هضم کنند. ظاهراً، واژهٔ «اشتالانقوس» را ایشان به دلایل آموزشی برساختهاند. به عبارت دیگر، ایشان، هنگامیکه بخواهند برای دانشجویانشان در مباحث معناشناسی از چیزی مثال بزنند که آنها هیچ معنا، دلالت، ذهنیت و ... نسبت بدان سراغ ندارند، از این واژهٔ بیمعنا بهره میبرند و هر بار که بخواهند آن را به طور دلخواه خود تعریف میکنند. به طور مثال، ایشان یکبار این واژه را چنین تعریف کرده بودند: «میتوان انسانی را در نظر گرفت که سرش همچون کلهٔ شیر نر باشد و از دهانش آتش بیرون بجهد و پرواز هم بکند. این پدیده را میتوان "اشتالانقوس" نامید و حتی در یک فیلم سینمایی یا کارتون نقشی به او داد» (صفوی، 1391: 417). ایشان این واژهٔ بیمعنای سودمند (!) را در آثار خود بهفراوانی به کار بردهاند، که شاید در آیندهای نزدیک در فرهنگهای زبان فارسی نیز وارد شود!
یادداشتها: