حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)
حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)

نرم‌افزار لینگوز

لینگوز [Lingoes] نرم‌افزاری رایگان و چندکاره است. مهم‌ترین ویژگی این نرم‌افزار قابلیت نصب چندین فرهنگ [dictionary] با پسوند (dl2 و ldp) بر روی آن است. بخش‌های دیگر این نرم‌افزار عبارت‌اند از:


ـ الفبای آوانگار بین‌المللی [The International Phonetic Alphabet or IPA]


ـ پیش‌شمارهٔ تلفن کشورهای مختلف


ـ تبدیگر [converter] واحد پول


ـ تبدیگر وزن و اندازه


ـ ترجمه‌گر آنلاین متن


ـ جدول تناوبی عناصر


ـ ماشین حساب

 

در تصویر زیر، پنجرهٔ اصلی این نرم‌افزار را ملاحظه می‌کنید:



جدیدترین نسخهٔ این نرم‌افزار را می‌توانید از وبگاه لینگوز یا از اینجا دانلود کنید (دسترسی در 1392/12/2). از آن‌جایی‌که نسخهٔ نصبی [installable] این نرم‌افزار هیچ امتیازی نسبت به نسخهٔ قابل‌حمل [portable] آن ندارد، به دو دلیل، پیشنهاد می‌کنم نسخهٔ قابل‌حمل آن را دانلود کنید؛ نخست اینکه، نسخهٔ قابل‌حمل را می‌توانید در فلش مموری با خود به همراه داشته باشید. و دوم اینکه، با تعویض احتمالی ویندوز، مجبور نخواهید بود فرهنگ‌ها را بار دیگر بر روی آن نصب کنید.   

 

شایان ذکر است که می‌توان فرهنگ‌های زیر و بسیاری از دیگر فرهنگ‌ها را در همان وبگاه جست‌وجو و از آن دانلود کرد:


- American Heritage Dictionary (Total Words: 95584)


- Dictionary of English Abbreviations (Total Words: 5118)


- Dictionary of Word Roots and Combining Forms (Total Words: 7316)


- English Idioms Dictionary (Total Words: 8009)


- English Synonym and Antonym Dictionary (Total Words: 16126)


- Generic English-Persian Dictionary (Total Words: 50259)


- hFarsi - Advanced Version (Total Words: 157184)


- MacMillan English Dictionary (Total Words: 38691)


- Merriam-Webster Collegiate Dictionary (Total Words: 92056)


- Merriam-Webster's Medical Desk Dictionary (Total Words: 38103)


- Mokhtari English-Persian Law Dictionary (Total Words: 4851)


- Random House Webster's Unabridged Dictionary (Total Words: 167746)


- Vicon English Dictionary (Total Words: 148494)


- WordNet English Dictionary (Total Words: 147249)


جالب‌ترین ویژگی این نرم‌افزار مکان‌نمای مترجم  [cursor translator]است. پس از فعال‌کردن این ابزار، چنانکه در تصویر زیر ملاحظه می‌کنید، با گرفتن مکان‌نما [cursor] بر روی هر واژه‌ای، معنای آن درون پنجرهٔ کوچکی نمایش داده می‌شود. هنگامی‌که مکان‌نما را تکان دهید، این پنجره محو می‌شود.



بزرگ‌ترین عیب این نرم‌افزار این است که صرفاً قابلیت جست‌وجوی کلمه را دارد. به بیان دیگر، نمی‌توان عبارت‌های چندکلمه‌ای، مثلاً اصطلاح [idiom]، را در آن جست‌وجو کرد.


حرف نکره

بسیاری از زبان‌آموزان گمان می‌کنند که هرگاه اسم با یکی از حروف واکه‌‌ای [vowel letters = a, e, i, o, u] آغاز شود، به جای حرف نکرهٔ a، از صورت دیگر آن، an، استفاده می‌کنیم. مثلاً، an apple. این تعریف، با اینکه برای مبتدی‌ها تعریف مناسبی است، نادرست است. تعریف درست‌‌تر عبارت است از اینکه هرگاه اسم مفرد یا صفت پیش از آن با یکی از صداهای واکه‌ای [vowel sounds] آغاز شود، به جای a، از an استفاده می‌کنیم، هرچند با حروف واکه‌ای آغاز نشده باشد. مثلاً،an honest person – an hour – an heir – an 'm' . اگر این اسم مفرد یا صفت پیش از آن با حروف واکه‌ای آغاز شده باشد، اما صدای واکه‌ای نـداشـته باشـد، پـیـش از آن از an استـفاده نمـی‌کـنیم، بلـکه a را به‌کـار می‌بـریم. مثــلاً، a university – a European – a one-parent family. گفتنی است که در زبان فارسی 6 صدای واکه‌ای ([i]، [â]، [o]، [e]، [a]، و [u]) وجود دارد، اما در زبان انگلیسی 12 صدای واکه‌ای. شاید یکی از دشواری‌هایی که زبان‌آموزان با آن روبرو هستند تشخیص صداهای واکه‌ای در انگلیسی باشد. درمورد کاربرد حرف نکره انگلیسی، می‌توان، به بیان ساده‌تر و غیرفنی، گفت که هرگاه اسم مفرد یا صفت پیش از آن با یکی از صداهای واکه‌ای شش‌گانهٔ فارسی یا هر صدای شبیه به این شش صدا آغاز شود، از an، و در غیر این صورت از a، استفاده می‌کنیم، خواه با حروف واکه‌ای آغاز شده یا نشده باشد.


جنس دستوری و جنس زیست‌شناختی

از جمله مفاهیمی که برای زبان‌‌آموزان مشکل‌ساز است جنس دستوری [grammatical gender] و جنس زیست‌شناختی [biological gender] است. جنس دستوری «یک تمایز دستوری است که در برخی از زبان‌ها تقسیم‌بندی واژه‌ها را، براساس ویژگی‌های تصریفی و مطابقت، به مقوله‌هایی نظیر مذکر، مؤنث، یا خنثی ممکن می‌سازد و منحصر به اسم‌هایی نیست که جنس ذاتی دارند ]مثلاً، مرد، زن، پسر، دختر، ...] » (Richards and Schmidt 2010: 240)، در حالی‌که جنس زیست‌شناختی عبارت است از اینکه مثلاً انسانی مذکر است یا مؤنث، یا حیوانی نر است یا ماده. نکتهٔ حائز اهمیت این است که بین این دو مفهوم رابطهٔ یک‌به‌یک وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، جنس دستوری الزاماً منعکس‌‌کنندهٔ جنس زیست‌شناختی نیست. از این ‌رو، این طور نیست که اسم مذکر الزاماً به انسان یا حیوان مذکر و اسم مؤنث الزاماً به انسان یا حیوان مؤنث دلالت کند. بلکه، «تمایز جنس ]دستوری[ [...] یک تمایز نحوی است که ایجاب می‌کند اسم با فعل و صفت و دیگر متعلقات خود در جمله یک نوع مطابقهٔ خاص داشته باشد» (باطنی، 1357: 37).


از چند لحاظ، می‌توان نشان داد که جنس دستوری الزاماً منعکس‌‌کنندهٔ جنس زیست‌شناختی نیست. نخست اینکه، در زبان‌هایی که این تمایز را دارند، اسم‌های اشیای بی‌جان و اسم‌های معنا، که مذکر و مؤنث دربارهٔ آنها مطرح نیست، از نظر جنس، متمایز می‌شوند. به طور مثال، در زبان عربی، جسم (تن) مذکر، نفس (روان) مؤنث، رأس (سر) مذکر و رجل (پا) مؤنث است. دوم اینکه، در زبان‌ واحد، اشیا و پدیده‌های نزدیک‌به‌هم، که از یک مقوله‌اند، بدون هیچ دلیلی، جنس متفاوت دارند. مثلاً، در  زبان آلمانی، Löffel (قاشق) مذکر است، اما Gabel (چنگال) مؤنث و Messer (کارد) خنثی. سوم اینکه، اسم اشیا و پدیده‌های واحد در زبان‌های مختلف اغلب جنس متفاوت دارد. به طور مثال، در زبان فرانسوی، soleil (خورشید) مذکر است و lune (ماه) مؤنث. اما در زبان عربی، قمر (ماه) مذکر است و شمس (خورشید) مؤنث (همان: 34).

          

دکتر باطنی (1357) از سخت‌گیری دستورنویسان سنتی دربارهٔ جنس دستوری چنین انتقاد می‌کند: «در اکثر کتاب‌های صرف و نحو عربی، مذکر و مؤنث را چنین تعریف کرده‌اند: "مذکر اسمی است که نام یا وصف انسان یا حیوان نر باشد" و "مؤنث اسمی است که نام یا وصف انسان یا حیوان ماده باشد." چون این تعریف‌ها ... جامع و مانع نیستند، ناچار، در عمل، استثناهای فراوان پیدا می‌کنند، به طوری‌که، برای توجیه آنها، دستورنویسان عربی مجبور شده‌اند مقولات تازه‌ای از مذکر و مؤنث در این زبان بشناسند، تا از این راه، تعریف بالا را دست‌نخورده نگه دارند. مثلاً، وقتی می‌بینند "جسم" و "رأس"، با آنکه "نام یا وصف انسان یا حیوان نر" نیست، در نحو زبان، رفتاری شبیه به اسم‌هایی دارد که این تعریف دربارهٔ آنها صادق است و وقتی می‌بینند "نفس" و "رجل"، با آنکه "نام یا وصف انسان یا حیوان ماده" نیست، در نحو زبان، رفتاری شبیه به اسم‌هایی دارد که این تعریف دربارهٔ آنها صادق است، ناچار می‌شوند دو مقولهٔ تازه در این زمینه بشناسند و به گروه اول مذکر مجازی و به گروه دوم مؤنث مجازی اطلاق کنند و آنها را از مذکر و مؤنث "حقیقی"، که "نام یا وصف انسان یا حیوان نر یا ماده" است، تفکیک کنند. از طرف دیگر می‌گویند علامت تأنیث یکی از سه چیز است: "(1) تاء. مانند: فاطمة؛ (2) الف کوتاه (مقصور). مانند: لیلیٰ؛ و (3) الف کشیده (ممدود). مانند: خنساء." ولی چون این تعریف صوری نیز جامع و مانع نیست، ناچار استثناهایی پیدا می‌کند، که باز، برای توجیه آنها، به مقولات تازه‌ای از مذکر و مؤنث نیاز پیدا می‌شود. مثلاً، وقتی می‌بینند بعضی از اسم‌های مؤنث که "نام یا وصف انسان یا حیوان ماده" است هیچ‌کدام از این علامت‌ها را ندارند، از آنها مقولهٔ تازه‌ای می‌سازند و آن را مؤنث معنوی می‌خوانند. و نیز وقتی می‌بینند بعضی از اسم‌های مذکر که "نام یا وصف انسان یا حیوان نر" است یکی از این علامت‌های مؤنث‌بودن را دارد، باز از آنها مقولهٔ دیگری می‌سازند و آن را مؤنث لفظی می‌گویند. اگر دستورنویسان زبان عربی بی‌جهت سعی نمی‌کردند تمایز جنس در این زبان را با تمایز جنس در مفهوم زیست‌شناسی یکسان بدانند، به این دشواری‌ها دچار نمی‌شدند و این همه انواع متفاوت مذکر و مؤنث پیدا نمی‌کردند» (همان: 35 – 37).  

 

یادداشت‌ها:

ـ باطنی، م.ر. (1357). نگاهی تازه به دستور زبان. تهران: آگاه.

- Richards, J. C. and Schmidt, R. (2010). Longman Dictionary of Language Teaching and Applied Linguistics. 4th edition.

  

کلمه‌نامه

thesaurus، در زبان انگلیسی، به کتابی گفته می‌شود که حاوی کلماتی با معانی مشابه یا نزدیک‌به‌هم است. دست‌اندرکاران گروه واژه‌گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در دفتر چهارم فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان (1386)، «اصطلاح‌نامه» را در برابر آن برساخته‌اند، که نه تنها رسا و شفاف نیست، بلکه بیشتر معادل glossary است تا thesaurus. انوری در ذیل فرهنگ بزرگ سخن (1389) بر این برساخته فرهنگستان مهر تأیید زده، آشوری در فرهنگ علوم انسانی (1384) «گنج‌واژه» را در برابر آن برساخته، فرهنگ هزاره (1379) برساخته‌های فرهنگستان و آشوری را ضبط کرده و فرهنگ معاصر فارسی (1387) «اصطلاح‌نامه» را به معنای «فرهنگ مربوط به توصیف واژه‌های مصطلح در رشته یا موضوعی معیّن» یا همان «ترمینولوژی» [terminology] آورده است.


از آن جایی‌که رشتهٔ تحصیلی‌ام، مترجمی زبان انگلیسی، ایجاب می‌کند که با کتاب‌های لغت و فرهنگ[dictionary]های مختلف سروکار داشته باشم، با خود می‌اندیشیدم که متأسفانه، در زبان فارسی، نه تنها هیچ تزاروسی [thesaurus] وجود ندارد، که اصولاً معادل شفاف و درست‌‌ودرمانی هم وجود ندارد.


واژهٔ «کلمه» دو مترادف دارد: «واژه» و «لغت». شاه‌پسوند «نامه» را به آخر «واژه» چسباندیم و آن را به معنای «کتابی مستقل که در آن معادل واژه‌های تخصصی یک رشته در زبان دیگر، معمولاً انگلیسی، داده شده» (فرهنگ برزگ سخن، مدخل «واژه‌نامه») به کار بردیم. این شاه‌پسوند را در کنار «لغت» نشاندیم و آن را به معنای «کتابی شامل واژه‌ها، ترکیبات و اصطلاحات یک زبان و معنی آنها» (فرهنگ برزگ سخن، مدخل «لغت‌نامه») به کار بستیم. از آنجایی‌که این پسوند را هنوز با «کلمه» پیوند نزده‌ایم و، از سوی دیگر، معادل‌های پشنهادی برای واژهٔ thesaurus رسا نیستند، پیشنهاد می‌کنم «کلمه‌نامه» را در برابر این واژه‌ٔ انگلیسی به کار بریم و فارسی‌زبانان را از پریشانی و نابسامانی درآوریم.               

 

یادداشت‌ها:

ـ آشوری، د. (1384). فرهنگ علوم انسانی. ویراست . تهران: نشر مرکز.

ـ انوری، ح. (سرویراستار). (1381). فرهنگ بزرگ سخن. (8‌‌جلد). تهران: سخن.

ـ انوری، ح. (سرویراستار). (1389). ذیل فرهنگ بزرگ سخن. تهران: سخن.

ـ حق‌شناس، ع.م. و دیگران (1379). فرهنگ هزاره. تهران: فرهنگ معاصر.

ـ صدری‌افشار، غ.ح. و دیگران (1387). فرهنگ معاصر فارسی. ویراست. تهران: فرهنگ معاصر.

ـ فرهنگ واژه‌های مصوّب فرهنگستان (1386). دفتر . تهران: انتشارات فرهنگستان.

 

یادآوری: بر نوشتهٔ بالا اصلاحیه‌ای نوشته‌ام. آن را از اینجا بخوانید.


کنش‌ور

این واژه را دکتر محمدرضا باطنی در مقالهٔ کلمات تیره و شفاف: بحثی در معناشناسی (1390) به کار برده‌ است. به ظن قوی، ایشان این واژه را، در برابر  agentانگلیسی، که همان فاعل منطقی جمله است، برساخته‌اند، گرچند، در این مقاله، هیچ ذکری از این واژه انگلیسی نکرده‌اند. «کنش» [action] به معنای «کار» یا «عمل» است و پسوند «ور» به معنای «دارنده، صاحب».  شایان ذکر است، در زبان‌شناسی، کنش‌ور [agent] معمولاً در ارتباط با کنش‌پذیر [patient] مطرح می‌شود. به طور مثال، در جملهٔ زیر، «علی» و «گلدان»، به ترتیب، کنش‌ور و کنش‌پذیر هستند.


ـ علی گلدان را خرد کرد.


شایان توجه است که کنش‌ور  را نباید با فاعل دستوری [subject] جمله خلط کرد، چراکه اولی به معناشناسی مربوط می‌شود و دومی به ویژگی‌های صوری فعل. به طور مثال، در جملات زیر، «علی» کنش‌ور نیست، زیرا کنشی انجام نمی‌دهد؛ در این جملات، «علی»، به لحاظ دستوری، فاعل و، به لحاظ معنایی، تجربه‌گر  [experiencer] است.


ـ علی داستان را شنید.


ـ علی از خواندن داستان کوتاه لذت می‌برد.


ـ علی همهٔ ماجرا را می‌داند.


یادآوری این نکته خالی از لطف نیست که این مقاله از وبگاه مجله فرهنگی و هنری بخارا قابل دسترسی است (دسترسی در 1392/12/2).

 

یادداشت‌ها:  

ـ باطنی، م.ر. (1390). کلمات تیره و شفاف: بحثی در معناشناسی. بخارا، ش81، (صص30 – 39).


سخن‌ربایی

سخن‌ربایی (1387) عنوان مقاله‌‌ای است به قلم علی‌ صلح‌جو. ایشان این واژه را در برابر Plagiarism به کار برده‌اند و، در این مقالهٔ خواندنی، به انواع سخن‌ربایی، از جمله تغییر کلمات، تغییر نحوی، سرقت در تألیف، سرقت ایده، برعکس‌سازی، سرقت ساختار، جابه‌جایی و خودربایی [self-plagiarism]، پرداخته‌اند. به نظر می‌رسد این معادل از «سرقت ادبی» و «انتحال»، که در فرهنگ هزاره (1379) آمده، یا از «اثردزدی» و «ایده‌دزدی»، که در فرهنگ علوم انسانی (1384) آمده، بهتر و شفاف‌تر باشد. این مقاله را می‌توان از  پایگاه مجلات تخصصی دانلود کرد (دسترسی در 1392/12/2)‌. 

 

یادداشت‌ها:  

ـ آشوری، د. (1384). فرهنگ علوم انسانی. ویراست . تهران: نشر مرکز.

ـ حق‌شناس، ع.م. و دیگران (1379). فرهنگ هزاره. تهران: فرهنگ معاصر.

ـ صلح‌جو، ع. (1387). سخن‌ربایی. فصلنامهٔ پژوهش و نگارش کتب دانشگاهی، ش19، (صص98 – 110).