حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)
حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)

آیا «نشانگر» و «نمایانگر»، به معنای «نشان‌دهنده»، واژه‌های غلطی هستند؟

برخی‌ از اُدبا فارسی‌زبانان را از به‌کاربردن «نشانگر» و «نمایانگر» به معنای «نشان‌دهنده» برحذر می‌دارند. آنها، در مورد واژهٔ «نشانگر»، بر این باورند که «پسوند "گر" معمولاً به معنای "سازنده" و مجازاً "کننده، انجام‌دهنده" است و همراه اسم می‌آید ... . بنابراین، نشانگر به معنای "سازندهٔ نشان (مثلاً، نشان افتخار)" می‌تواند صحیح باشد. اما به معنای "نشان‌دهنده" غلط است، زیرا نشان اسم مصدر نشان دادن نیست» (نجفی، 1370: 386). و در مورد واژهٔ «نمایانگر»، ادعا می‌کنند که «این کلمه در متون معتبر قدیم به کار نرفته است و از نظر ساختاری هم غلط است، زیرا پسوند "گر" هیچ‌وقت به صفت نمی‌چسبد» (عالی‌عباس‌آباد، 1385: 341).


به نظر می‌رسد، از محققان و ادیبان، اولین شخصی که ساخت این دو واژه را به معنای «نشان‌دهنده» غلط خوانده است جعفر شعار باشد. ایشان، پس از بررسی ساخت و کاربرد پسوند «گر» در زبان فارسی قدیم، برای این پسوند، از نظر ترکیب‌شدن با پایهٔ آن، دو طرز ساخت یافته‌اند. به اعتقاد ایشان، پسوند «گر» (1) به اسم ذات افزوده می‌شده و غالباً معنی شغل و پیشه می‌داده. مانند: آهنگر، مسگر؛ (2) به اسم معنا (یا مادهٔ فعل و اسم مصدر و حاصل مصدر و مصدر عربی، که همه اسم‌اند) افزوده می‌شده و معنای صفت فاعلی می‌داده است. مانند: خوگر، دروگر و خواهشگر (شعار، 1355: 3-172 به نقل از صادقی، 1370: 13).


از این رو، ایشان عنوان داشته‌اند که دو ترکیب «نشانگر» و «نمایانگر» غلط است، زیرا «نشانگر» از فعل «نشان دادن» گرفته شده، که جزء دوم آن را انداخته‌اند و چنین حذفی روا نیست؛ و در واژهٔ «نمایانگر»، پسوند «گر» به واژهٔ «نمایان»، که صفت است، الحاق شده است، در حالی‌که به جای آن باید گفت «نمایشگر»، زیرا «نمایش» اسم معناست و الحاق «گر» به آن مطابق قاعدهٔ فوق است (صادقی، 1370: 13).


به نظر می‌رسد بیشتر استدلال‌های فوق دربارهٔ واژه‌های «نشانگر» و «نمایانگر» درست نیست. به طور مثال، در خصوص اینکه برخی‌ها ادعا کرده‌اند که واژه‌ٔ نمایانگر «از نظر ساختاری غلط است، زیرا پسوند "گر" هیچ‌وقت به صفت نمی‌چسبد» (عالی‌عباس‌آباد، 1385: 341)، باید گفت قید مطلق «هیچ‌وقت» کار دست آدم می‌دهد، زیرا پسوند «گر» دست‌کم در یک مورد به صفت چسبیده است:


«گرچه تفسیر زبان روشنگر است

لیک عشق بی‌زبان روشن‌تر است»

(مثنوی معنوی، دفتر اول، بخش6)

 

واژهٔ «روشنگر» در لغت‌نامهٔ دهخدا نیز راه یافته است. با جست‌وجوی ساده‌ای در نرم‌افزار گنجور رومیزی، می‌توان‌ به‌سادگی پی‌برد که بسیاری از شاعران فارسی‌زبان، از جمله مولوی، وحشی، صائب تبریزی، رهی معیری، اقبال لاهوری و بیدل دهلوی، این واژه را به کار برده‌اند. یا مثلاً، در مورد ادعای غلط‌ بودن ساخت این دو واژه، باید گفت «اگر به موارد کاربرد این پسوند ]پسوند گر[ در فارسی معاصر، و حتی در متون قدیم، دقیق‌تر نگاه کنیم، درمی‌یابیم که کاربرد این پسوند تابع قاعدهٔ خاصی است که از نظر محققان پوشیده مانده است و مواردی که خلاف قاعده به نظر می‌رسد ]یعنی نشانگر و نمایانگر[ دقیقاً تابع همین قاعده است» (صادقی، 1370: 13). 

 

علی اشرف صادقی، زبان‌شناس نام‌آشنا، به‌درستی عنوان می‌دارد که یکی از کاربردهای پسوند «گر»، که در فارسی معاصر بسیار فعال شده است، استعمال آن در معنی «کننده» است. «کلماتی که " ـ‌گر" در آنها در این معنا به کار رفته‌ است دلالت بر حرفه و شغل ندارند، بلکه نقش " ـ‌گر" در اینجا ساختن اسم فاعل از فعل‌های مرکبی است که جزء فعلی یا همکرد آنها فعل "کردن" است. در زبان معاصر، اسم فاعل بسیاری از این‌گونه افعال، به طور قیاسی با " ـ‌گر" ساخته می‌شوند، بدون اینکه در متون فارسی قدیم بتوان شاهدی برای آنها یافت، چنانکه در مثال‌های زیر نمونهٔ آنها را می‌توان دید:


آشوبگر   <   آشوب کردن


آغازگر   <   آغاز کردن


احیاگر   <   احیا کردن


اخلالگر   <   اخلال کردن


استعمارگر   <   استعمار کردن


اشغالگر   <   اشغال کردن

.

.

.

غارتگر   <   غارت کردن


گزارشگر   <   گزارش کردن


نمایانگر   <   نمایان کردن


گفتن ندارد که جزء اول این‌گونه افعال هم می‌تواند اسم باشد و هم صفت. بیشتر نمونه‌های بالا افعالی هستند که جزء اول آنها اسم است، اما در "نمایان کردن"، که "نمایانگر" از آن ساخته شده است، این جزء صفت است. جزء اول فعل "روشن کردن" نیز صفت است. بنابراین، [...] ]واژهٔ[ "نمایانگر" به‌هیچ‌وجه مخالف قیاس نیست و طبق الگوی مذکور در بالا ساخته شده است. [...] ]البته[ نباید تصور کرد که از هر فعل مرکبی که با "کردن" ساخته شده می‌توان به کمک " ـ‌گر" اسم فاعل ساخت» (همان: 13- 14).


و اما دربارهٔ واژهٔ «نشانگر»، که عنوان شد، با انداختن همکرد «دادن» از فعل مرکب «نشان دادن» ساخته شده است، باید گفت این واژه تنها نیست، بلکه، در زبان فارسی، واژهٔ دیگری نیز یافت می‌شود که با « ـ‌گر» ساخته شده، اما فعل مرکبی که این واژه از آن گرفته شده با همکرد «دادن» ساخته شده است. آن واژه «نمایشگر»، به معنای «نمایش‌دهنده» و «هنرپیشه» است، که در لغت‌نامهٔ دهخدا نیز ضبط شده است (همان: 15). «وجود این دو ترکیب ظاهراً نشان‌دهندهٔ این امر است که " ـ‌گر" در حال سرایت به بعضی از افعال مرکبی است که، به جای "کردن"، با همکرد "دادن" ساخته شده‌اند. علت این امر ظاهراً این است که "دادن" در افعالی مانند نشان دادن، نمایش دادن و جز آنها معنی لغوی خود را از دست داده و به ابزاری دستوری برای ساختن افعال مرکب شده است. در افعال تعلیم دادن، آزار دادن، آواز دادن، خبر دادن، تکیه دادن، نام دادن، سلام دادن، جواب دادن، گل دادن،  میوه دادن، ارائه دادن و ... نیز فعل "دادن" به معنی اصلی خود به کار نرفته، بلکه تقریباً به معنی "کردن، انجام دادن و ایجاد کردن" استعمال شده است» (همان: 15). از این رو، «نشانگر» به معنای «نشان‌دهنده» واژه‌ٔ غلطی نیست.    

 

یادداشت‌ها:

ـ شعار، ج. (1355). پژوهشی در دستور زبان فارسی. تهران.

ـ صادقی، ع. ا. (1370). شیوه‌ها و امکانات واژه‌سازی در زبان فارسی معاصر (1). مجلهٔ نشر دانش، ش64، ص12 – 18.

ـ عالی‌عباس‌آباد، ی. (1385). فرهنگ درست‌نویسی سخن. تهران: سخن.

ـ نجفی، ا. (1370). غلط ننویسیم: فرهنگ دشواری‌های زبان فارسی. چاپ . تهران: نشر مرکز.

ـ نرم‌افزار گنجور رومیزی. ویرایش 2.72

ـ نرم‌افزار لغت‌نامهٔ دهخدا. تهران: دانشگاه تهران.


نظرات 2 + ارسال نظر
شبنم 8 اردیبهشت 1398 ساعت 23:25

بسیار ممنونم از مطلب شما. واقعا به کارم آمد. به ویژه اینکه مستند است مطلبتان. خصوصا لینکی که به مقاله دکتر صادقی داده اید خیلی مفید بود. دستتان درد نکند.

خواهش می کنم.

انوشه 21 دی 1394 ساعت 11:40

با سپاس از اهتمام شما
بسیار از پژوهش شما بهره بردم.

خواهش می‌کنم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد