حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)
حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)

آمریکایی!

 

(King 2006: 222)

الف: به کسی که به سه زبان صحبت می‌کند چه می‌گویید؟

ب: سه‌زبانه

الف: به کسی که به دو زبان صحبت می‌کند چه می‌گویید؟

ب: دوزبانه

الف: به کسی که به یک زبان صحبت می‌کند چه می‌گویید؟

ب: آمریکایی!


اگر نکته این لطیفه را درنیافتید، ادامه مطلب را بخوانید!

  

ادامه مطلب ...

مردی که به 15 گویش / لهجه موجود در ایران صحبت می‌کند!



این مرد ظاهراً به 15 گویش / لهجه موجود در ایران صحبت می‌کند: افغانستانی، بندرعباسی، خورموجی، بوشهری، برازجانی، شیرازی، اصفهانی، یزدی، رشتی، تبریزی، یاسوجی، همدانی، دزفولی، شادگانی و آبادنی. البته، او افغانستانی را چندان خوب صحبت نمی‌کند.


لهجه [accent] را در گسترده‌ترین معنای آن به طرزی از سخن‌گفتن تعریف کرده‌اند که اطلاعاتی در مورد سخنگو در اختیار شنونده قرار می‌دهد. این اطلاعات عبارت‌اند از (الف) اینکه آن سخنگو اهل کجاست؛ (ب) اینکه وی به کدام طبقه اجتماعی تعلق دارد؛ (ج) و اینکه آیا او بومی است یا غیربومی. (Richards and Schmidt 2010: 3) اما گویش [dialect] به یک گونه زبانی اطلاق می‌شود که در بخشی از یک کشوری رایج است (گویش منطقه‌ای) یا مورد کاربست طبقه اجتماعی خاصی است (گویش اجتماعی)، که از نظر واژگان، دستور و / یا تلفظ از دیگر صورت‌های همان زبان متمایز می‌شود. (ibid. 168)

 

یادداشت‌ها:

- Richards, J. C. and Schmidt, R. (2010). Longman Dictionary of Language Teaching and Applied Linguistics. 4thedition. UK: Pearson Education.   


چطور هر زبانی را در 6 ماه یاد بگیریم؟


در این درس‌گفتار [lecture] جالب، کریستوفر لانزدیل، روان‌شناس، زبان‌شناس و آموزشگر [educator]، می‌آموزد  چطور می‌توان هر زبانی را در 6 ماه یاد گرفت. او از کودکی این پرسش در ذهنش بوده است که چطور می‌توان سریع‌تر یاد گرفت. او در این درس‌گفتار از سفرش به چین در سال 1991 و از تجربه‌اش در یادگیری زبان چینی در مدتی کوتاهی سخن می‌گوید. پس از این سفر، او پرسش کودکی خود را اصلاح می‌کند: انسان‌های بالغ عادی چطور می‌توانند یک زبان جدید را به سرعت، به سادگی و به طور مؤثری یاد بگیرند؟ او به این پرسش این طور پاسخ می‌دهد: جایی را بیابید که آن زبان رایج است و اصولی را شناسایی کنید که کارگر باشد. به باور او، هرکسی می‌تواند یک زبان دومی را در 6 ماه یاد بگیرد. او همچنین به دو تصور نادرست نیز اشاره می‌کند: یکی اینکه، زبا‌ن‌آموزی استعداد می‌خواهد و دیگری اینکه، صِرف غوطه‌وری در یک کشور دیگر باعث می‌شود زبان آن کشور را یاد بگیرید. او نهایتاً پنج اصل و هفت کنش پیشنهاد می‌کند:

 

پنج اصل فراگیری سریع زبان

1. به محتوای زبانی‌ مرتبط برای شما بپردازید.

2. زبان جدید را از روز اول به عنوان ابزاری برای ارتباط به کار برید.

3. وقتی اول پیام را می‌فهمید، به طور ناخودآگاه آن زبان را فرامی‌گیرید.

4. صحبت کردن عضله می‌خواهد.

5. حالت روان‌شناختی ـ تنکردشناختی (روانی ـ فیزیولوژیکی) مهم است.

 

هفت کنش برای فراگیری سریع زبان

1. بسیار گوش کنید.

2. تمرکز کنید تا اول معنا را (پیش از واژه‌ها) دریابید.

3. در هم بیامیزید.

4. به اصلی‌ها بپردازید.

5. مادر زبانی بیابید.

6. ]حرکت‌های[ صورت را تقلید کنید.

7. ارتباط مستقیم با تصویرهای ذهنی برقرار کنید.

  

یادداشت‌ها:

- YouTube (accessed June 21, 2016)

آیا می‌دانستید

در زبان کره‌ای، ضمیرهای اول شخص و دوم شخص هریک دو معادل دارد؟ (Payne 2011: 8) به طور مثال، در این زبان ضمیر اول شخص مفرد (یعنی «من») دو معادل دارد، که یکی در موقعیت‌های رسمی به کار می‌رود و دیگری در موقعیت‌های غیررسمی.

 

یادداشت‌ها:

- Payne, T. E. (2011). Understanding English Grammar. UK: Cambridge.

آیا می‌دانستید

برخی از زبان‌ها، از جمله ژاپنی و کره‌ای، فعل‌های جداگانه‌ای برای «پوشیدن» لباس، بسته به اینکه کدام قسمت بدن مورد نظر باشد، دارند؟ (Saeed 2009: 41)

 

یادداشت‌ها:

- Saeed, J. I. (2009). Semantics. 3rd edition. USA: Wiley-Blackwell.

نظام صرفی اعداد در زبان آکساپمین

تقریباً همهٔ زبان‌ها واژه‌هایی برای اعداد دارند. واژه‌های ناظر بر اعداد ممکن است یک‌تکواژی [monomorphemic] باشند: «یک» و «دو» در فارسی و one (یک) و two (دو) در انگلیسی. یا ممکن است آنها چندتکواژی [polymorphemic] باشند: «بیست‌وسه» و «بیست‌وچهار» در فارسی و twenty three (بیست‌وسه) و twenty four (بیست‌وچهار) در انگلیسی. زبان‌های جهان از هر دو شیوه (یک‌تکواژی و چندتکواژی) بهره می‌برند. لذا، می‌توان گفت زبانی وجود ندارد که فقط از شیوهٔ یک‌تکواژی استفاده کند. به بیان دیگر، زبانی وجود ندارد که در آن برای هر عددی یک واژه وجود داشته باشد، چون یاد گرفتن و به خاطر سپردن فرضاً یک میلیارد واژه برای یک میلیارد عدد بسیار دشوار است، اگر ناممکن نباشد. از این رو، اقتصادی‌ترین شیوه این است که یک‌‌تکواژی‌ها را با هم جمع (+)، ضرب (*) و ... کنیم و چندتکواژی‌ها را به دست آوریم.

 

بگذارید نگاهی به واژه‌های ناظر بر اعداد کمتر از 20 در زبان انگلیسی بیندازیم:


11

eleven

one

1

12

twelve

two

2

13

thirteen

three

3

14

fourteen

four

4

15

fifteen

five

5

16

sixteen

six

6

17

seventeen

seven

7

18

eighteen

eight

8

19

nineteen

nine

9

20

twenty

ten

10


چنانکه از جدول بالا پیداست، در زبان انگلیسی واژه‌های ناظر بر اعداد 1 تا 12 یک‌‌تکواژی‌اند. از طرفی، واژه‌های ناظر بر اعداد 13 تا 20، با اینکه از نظر صرفی چندان تجزیه‌پذیر نیستند، چنین تداعی می‌کنند که واژه‌های three (سه)، four (چهار)، nine (نُه) به کمک عمل جمع (+) به واژه ten (ده) پیوند خورده است (Moravcsik 2013: 45). واژه‌های ناظر بر اعداد بزرگ‌تر از 20 در زبان انگلیسی آشکارا تجزیه‌پذیر و لذا چندتکواژی‌اند.

 

از نظر صرفی، زبان‌های جهان نظام‌های عددی [numeral systems] متفاوتی دارند. به بیان دیگر، زبان‌های مختلف عددهای متفاوتی را پایه [base]‌ برمی‌گیرند تا با کمک عمل‌های ضرب (*)، جمع (+) و ... عددهای بزرگ‌تر را بسازند. به طور مثال، پایه در زبان انگلیسی عدد 10 و مضرب‌های آن است (ibid.: 46).


20

twenty

two

2

30

thirty

three

3

40

forty

four

4

50

fifty

five

5

60

sixty

six

6

70

seventy

seven

7

80

eighty

eight

8

90

ninety

nine

9

 

پایه در زبان فرانسوی عدد 20 است (ibid.: 47): (واژه‌های ناظر بر اعداد 4، 20 و 80 را با هم مقایسه کنید)

quatre

4

dix

10

vingt

20

quatre-vingt

80

quatre-vingt-dix

90


پایه‌های 10 و 20 پربسامدترین‌اند. چرا؟ ظاهراً به این دلیل که شمار انگشتان دست 10 و شمار انگشتان دست و پا 20 است (ibid.).

 

علاوه‌بر این دو روش (پایه‌های 10 و 20)، شیوه‌های دیگری نیز وجود دارد. یکی از شیوه‌های دیگر ناظر بر اعضای بدن انسان است. به طور مثال، می‌توان به زبان آکساپمین [Oksapmin]، از زبان‌های پاپوآ گینه نو، اشاره کرد. در این زبان، واژه‌های ناظر بر اعداد 1 تا 27 در واقع همان واژه‌های ناظر بر اعضای بدن هستند. به طور مثال، در این زبان، «من سه فرزند دارم» می‌شود «من انگشت وسط فرزند دارم» و «من ده مار را دیدم» می‌شود «من شانه مار را دیدم» (ibid.). به عبارت دیگر، در این زبان، واژه‌های ناظر بر عدد «سه» و «انگشت وسط» یکی است؛ و همچنین واژه‌های ناظر بر عدد «ده» و «شانه» یکی است. گویندگان این زبان ممکن است در هنگام شمارش به اعضای متناظر با اعداد، چنانکه در تصویرها و کلیپ‌های زیر ملاحظه می‌کنید، اشاره کنند:



 


یادداشت‌ها:

- Cultural Development of Mathematical Ideas (accessed March 21, 2016)

- Moravcsik, E. A. (2013). Introducing Language Typology. UK: Cambridge.

آیا می‌دانستید

SOV و، پس از آن، SVO پربسامدترین و پریاب‌ترین توالی واژه‌ها[word order]  در میان زبان‌های جهان هستند و OSV  و، پس از آن، OVS کم‌بسامدترین وکم‌یاب‌ترین توالی واژه‌ها؟ (Miller and Trask 2015: 137; Moravcsik 2013: 94-95) به طور مثال، توالی واژه‌ها در زبان فارسی SOV و در زبان انگلیسی SVO‌ است. شایان ذکر است S حرف اول Subject (فاعل)، O حرف اول Object (مفعول) و V حرف اول Verb (فعل) است.

 

یادداشت‌ها:

- Miller, R. M. and Trask, L. (2015). Trask’s Historical Linguistics. 3rd edition. UK: Routledge.

- Moravcsik, E. A. (2013). Introducing Language Typology. UK: Cambridge.

منظور از «تخته» در اصطلاح «بزنم به تخته» چیست؟

فرهنگ معاصر پویا (1387) در برابر اصطلاح touch wood دو معادل آورده است: «بزنم به تخته» و «گوش شیطان کر». اصطلاح «بزنم به تخته» در زبان فارسی هنگامی به کار می‌رود که گوینده کسی یا چیزی را تحسین کرده باشد و بخواهد او یا آن از «چشم زخم» در امان بماند (فرهنگ بزرگ سخن: ذیل «تخته») یا از وی «بلا و قضا» دفع شود (فرهنگ فارسی معاصر: ذیل «به تخته زدن»). گویندهٔ این اصطلاح، هنگامی که این جمله را بر زبان می‌آورد، معمولاً انگشت خود را به شیئی چوبی می‌زند (همان). در زبان انگلیسی نیز این اصطلاح برای «دفع بداقبالی احتمالی» به کار می‌رود (Siefring 2004: 317). گویا این اصطلاح در برخی از زبان‌ها و فرهنگ‌ها معادل دارد (ن.ک. ویکی‌پدیا: دانشنامه آزاد، ذیل «بزنم به تخته»، دسترسی در 1394/12/1).

 

اما منظور از «تخته» در این اصطلاح چیست؟ ظاهراً در این باره دیدگاه‌های متفاوتی وجود دارد، که از جمله می‌توان به سه دیدگاه اشاره کرد؛ براساس دیدگاه نخست، در زمان‌های باستان، کاهنان [druids] بر این باور بودند که ارواح خوب در میان درختان زندگی می‌کنند. افرادی که کمک می‌جستند بر درخت می‌زدند تا ارواح از آنها دستگیری و محافظت کند (Flavell and Flavell 1992: 192). از طرفی، برخی از صاحب‌نظران باور دارند که منظور از «تخته» در این عبارت «تسبیح یا صلیب» است، که مسیحیان از آن استمداد می‌کردند (ibid.). سرانجام، برخی نیز گمان می‌کنند که این عبارت احتمالاً از بازی کودکانه Touch-wood (لمس چوب) نشأت گرفته است، که در آن کودکان یکدیگر را، تا هنگامی که یکی از آنها چوبی را لمس کند، دنبال می‌کنند (ibid.). راستی، آیا شایسته است به درخت یا صلیب متوسل و متمسک شویم؟

 

یادداشت‌ها:

ـ انوری، ح. (سرویراستار). (1381). فرهنگ بزرگ سخن. (8‌‌جلد). تهران: سخن.

ـ باطنی، م.ر. و دستیاران (1387). فرهنگ معاصر پویا: اصطلاحات انگلیسی ـ فارسی. تهران: فرهنگ معاصر.

ـ نجفی، ا. (1378). فرهنگ فارسی عامیانه. تهران: نیلوفر.

ـ ویکی‌پدیا: دانشنامه آزاد (دسترسی در 1394/12/1)

- Flavell, L. and Flavell, R. (1992). Dictionary of Idioms and Their Origins. UK: Kyle Cathie.

- Siefring, J. (2004). Oxford Dictionary of Idioms. 2nd edition. UK: Oxford.


آیا می‌دانستید

براساس تخمین برخی‌ از زبان‌شناسان، اولین زبان بشری دست‌کم 50,000 سال پیش و شاید هم پیش‌تر از آن شکل گرفته و از آن زمان تا به حال نزدیک 233,000 زبان از بین رفته است؟ (Moravcsik 2013: 17)

 

یادداشت‌ها:

- Moravcsik, E. A. (2013). Introducing Language Typology. UK: Cambridge.


آیا می‌دانستید

در برخی از زبان‌ها، مفهوم مالکیت [possession]، بسته به اینکه انتقال‌پذیر [alienable] باشد یا انتقال‌ناپذیر [inalienable]، به طور متفاوت بیان می‌شود؟ (Tallerman 2014: 54) بدین ترتیب، اسم‌های ناظر بر اعضای بدن یا خویشاوندان هر فرد به طبقه دارایی‌های انتقال‌ناپذیر تعلق دارد، یعنی نمی‌توان مالکیت آنها را به دیگری واگذار کرد. اما مالکیت انتقال‌پذیر ناظر بر انواع دیگری از اسم‌ها، نظیر وسایل شخصی، حیوان‌ها و غذاهاست، که از مالکیت آنها می‌توان صرف‌نظر کرد یا به دیگری واگذار کرد. در زبان جاراوارا [Jarawara]، یکی از زبان‌های آمازونیای جنوبی، مالکیت هنگامی که انتقال‌پذیر باشد، از تکواژ مالکیت kaa استفاده می‌کنند، اما اگر مالکیت انتقال‌ناپذیر باشد، فقط دو اسم را کنار هم می‌نشانند. به طور مثال، در این زبان، مالکیت انتقال‌پذیر در عبارت «اسلحهٔ اُکوموبی»، چنانکه در زیر ملاحظه می‌کنید، به کمک تکواژ مالکیت kaa بیان می‌شود:


اما مالکیت انتقال‌ناپذیر در عبارت «پای اُکوموبی»، چنانکه در زیر ملاحظه می‌کنید، از طریق همنشینی واژه‌های این عبارت مشخص می‌شود:


به طور میان‌زبانی، انتظار می‌رود مالکیت انتقال‌پذیر ناظر بر تکواژ اضافی باشد، در حالی که مالکیت انتقال‌ناپذیر ناظر بر همنشینی اسم‌ها (ibid.).

 

یادداشت‌ها:

- Tallerman, M. (2014). Understanding Syntax. 4th edition. UK: Routledge.