بیشتر مردم کشور تاجیکستان به زبان فارسی صحبت میکنند، البته به فارسی تاجیکی، اما فارسی را با الفبای سیریلیک [Cyrillic] مینویسند. الفبای سیریلیک عمدتاً در روسیه و برخی از کشورهای اروپای شرقی استفاده میشود. این خط پس از تأسیس دولت شوروی در دهه 1920 در قلمرو آسیای میانه نیز رواج داده شد. به این ترتیب، فارسیزبانان آسیای میانه، به جای استفاده از الفبای فارسی، در نوشتههای خود مجبور به استفاده از حروف سیریلیک شدند (پرشین ـ تاجیک، دسترسی در 1395/8/15). به کمک وبگاه پرشین ـ تاجیک میتوانید متون فارسی را به سیریلیک برگردانید و واژگان سیریلیک را به فارسی.
برگردان واژگان سیریلیک به فارسی
در زیر الفبای سیریلیک / تاجیکی را ملاحظه میکنید:
یادداشتها:
ـ وبگاه پرشین ـ تاجیک (دسترسی در 1395/8/15)
الفبا / خط زبان روسی و همچنین فارسی تاجیکی «سیریلیک» [Cyrillic] نام دارد؟ شایان ذکر است این الفبا / خط را پس از و به افتخار سیریل قدیس [St. Cyril]، مُبلّغ مسیحی قرن نهم، «سیریلیک» نامگذاری کردهاند (Yule 2014: 218).
یادداشتها:
«فارسی جدید [Modern Persian] دنباله فارسی کهن [Old Persian]، یعنی دنباله زبان پادشاهان نامی سلسله هخامنشی داریوش و خشایارشا، است،که از قرن ششم تا پنجم قبل از میلاد ]مسیح[ میزیستهاند. فارسی کهن را با خط میخی مینوشتهاند. اوستایی که زبان متون زردشتی است نیز از قرن هفتم تا پنجم قبل از میلاد رایج و تقریباً همدوره فارسی کهن بوده، ولی صورتی امروزی از آن به جا نمانده است. اوستایی که زبان متون زردشتی بوده احتمالاً بازمانده یکی از زبانهای قدیمیتر از فارسی کهن بوده است. فارسی میانه [Middle Persian] نیز پهلوی [Pahlavi] نام دارد که به خط آرامی نوشته شده و در زمان سلسله ساسانیان، یعنی از قرن سوم تا هفتم میلادی رایج بوده است. مدارک رسمی مربوط به قرن هفتم تا دهم میلادی اندک است. در این زمان، عربی زبان اداری و ادبی ایران بوده است. زبان موسوم به فارسی جدید که به خط عربی ثبت میشود به تدریج از قرن نهم میلادی و با ادبیاتی غنی ظاهر شد و تکوین آن از قرن دهم تا پانزدهم میلادی بوده است.» (ماهوتیان، 1378/1997: 11)
اجداد زبان فارسی |
||
نام |
دوره تاریخی |
خط |
فارسی کهن / باستان |
از قرن 6 تا 5 قبل از میلاد مسیح |
میخی |
فارسی میانه (پهلوی) |
از قرن 3 تا 7 میلادی (سلسله ساسانیان) |
آرامی |
فارسی جدید / نوین |
از قرن 9 میلادی |
عربی |
یادداشتها:
ـ ماهوتیان، ش. (1997). دستور زبان فارسی: از دیدگاه ردهشناسی. ترجمهٔ سمائی، م. (1378). تهران: نشر مرکز.
فرهنگ معاصر فارسی (1387) ویراست تازهای از فرهنگ فارسی امروز و حاصل کوششی بیستساله (1360 ــ 1380) است. این فرهنگ در سالهای گذشته چندین بار ویرایش شده است. به عبارت دیگر، مؤلفان یکایک مدخلها را چندین بار دیگر مورد بازبینی، حذف، اضافه، تصحیح، تکمیل و بازنویسی قرار دادهاند. انتشار ویراستهای پیشین این فرهنگ بینش تازهای نسبت به فرهنگنویسی در میان اهل تحقیق پدید آورد و اساس تألیف فرهنگهای دوزبانه متعددی در کشورهای مختلف قرار گرفت (پیشگفتار، صفحات پنج و هفت).
عنوان فرهنگ: فرهنگ معاصر فارسی (یکجلدی)
زبان فرهنگ: فارسی
پدیدآورندگان: غلامحسین صدریافشار، نسرین حکمی و نسترن حکمی
انتشارات: فرهنگ معاصر
محل نشر: تهران
ویراست 1م: 1381
ویراست 4م: 1387
چاپ 1م: 1381
چاپ 5م: 1387
چاپ 6م: 1391
تعداد صفحات (ویراست 4م) : 1354
«در این فرهنگ چنین فرض شده است که شخص فارسیزبان در جریان زندگی روزمره، هنگام تماشای تلویزیون یا فیلم، گوش دادن به رادیو یا سخنرانی، خواندن کتاب یا روزنامه، با واژههایی سروکار دارد که مایل است معنی و کاربرد آنها را بداند، یعنی عمومیترین واژههای زبان فارسی که در رسانههای گروهی ایران به کار میرود و در حکم زبان معیار است. مجموعه این دسته از واژگان فارسی، که در قیاس با برخی از زبانهای رایج گسترده نیست، در این فرهنگ شامل 28.000 مدخل، 6.500 ترکیب اصلی، 7.500 ترکیب فعلی، 7.000 ارجاع و دهها جدول ارجاعی است، که در مجموع حدود 50.000 واژه رایج فارسی را دربرمیگیرد» (روش و دامنه این فرهنگ، صفحات نُه و ده).
ویژگیهای بنیادی این ویراست عبارت است از:
ـ ثبت واژهها و ترکیبهای تازه یا ثبتنشده
ـ افزایش شاهدها.
ـ تصحیح و تکمیل تعریفها.
ـ تغییر آوانگاری.
ـ حذف کوتهنوشتها و نشانههای اختصاری.
در این فرهنگ این دسته از واژهها نیامده است:
ـ واژههای فنی یا تخصصی مربوط به گروههای شغلی خاص.
ـ واژههایی صرفاً رایج در آثار ادبی.
ـ واژههای عربی نامتداول در زبان فارسی امروز.
ـ واژههای قدیم که دیگر به کار نمیروند.
ـ واژههای متعلق به لهجهها و گویشهای معین.
ـ نامهای خاص.
ـ واژههایی رواجنیافته (جز واژههای مصوب فرهنگستان زبان و ادب فارسی).
در پایان این فرهنگ، فهرستی از مرجعهای مورد استفاده در این ویراست آمده است.
یادداشتها:
ـ صدریافشار، غ.ح. و دیگران (1387). فرهنگ معاصر فارسی. ویراست 4م. تهران: فرهنگ معاصر.
ـ فرهنگ معاصر: ناشر کتابهای مرجع (دسترسی در 1395/5/1)
فارسی ناشنیده (1391) یکی از تازهترین فرهنگهایی است که به واژگان فارسی افغانستانی میپردازد. این فرهنگ حاصل سالها کتابگردی و فیشبرداری دو پژوهشگر ایرانی است: حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو. پدیدآورندگان چهار دسته از واژهها را در نظر داشتهاند (پیشگفتار، صفحات چهار و پنج):
1. واژههایی فارسی که در روزگاران کهن کاربرد داشتهاند. این واژهها در ایران به فراموشی رفتهاند، اما در افغانستان همچنان زندهاند و کارکرد روزانه دارند.
2. واژههایی که در ایران و افغانستان هر دو کاربرد دارند، اما معنی آنها در هر یک از دو کشور فرق میکند.
3. واژههایی فارسی که تنها در افغانستان کاربرد دارند و در ایران ناشناختهاند.
4. واژههایی که از زبانهای دیگر به فارسی افغانستان راه یافتهاند، اما هیچ حضوری در فارسی ایران ندارند.
هدف پدیدآورندگان در تدوین این فرهنگ از این قرار است (پیشگفتار، صفحه پنج):
1. افزایش گنجینه واژگانی زبان فارسی.
2. یاری به یککاسه شدن فرهنگهای فارسی ایرانی و افغانستان.
3. یاری به فارسیپژوهان در واژهسازی.
4. تقویت پیوندهای فرهنگی میان دو کشور ایران و افغانستان.
عنوان فرهنگ: فارسی ناشنیده: فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده کاربردی در افغانستان
زبان فرهنگ: فارسی افغانستانی ـ فارسی ایرانی
پدیدآورندگان: حسن انوشه و غلامرضا خدابندهلو
انتشارات: نشر قطره
محل نشر: تهران
چاپ اول: 1391
تعداد صفحات: 1000
یادداشتها:
ـ انوشه، ح. و خدابندهلو، غ.ر. (1391). فارسی ناشنیده: فرهنگ واژهها و اصطلاحات فارسی و فارسیشده در افغانستان. تهران: قطره.
ـ وبگاه نشر قطره (دسترسی در 1395/4/1)
واژهیاب در اصل یک واژهنامهٔ آنلاین است، که کار خود را از اسفند 1389 شروع کرده است.
هدف دستاندرکاران واژهیاب دسترسی آسان به لغتنامهها و پاسداری از لهجهها و گویشهای ایرانی بوده است. این واژهنامهٔ آنلاین از فرهنگهای زیر بهره میبرد:
ـ لغتنامه دهخدا
ـ فرهنگ فارسی معین
ـ فرهنگ فارسی عمید
ـ فرهنگ واژگان مترادف و متضاد
ـ واژههای مصوب فرهنگستان
ـ فرهنگ واژههای فارسی سره
ـ واژهنامه آزاد
ـ اصطلاحات عامیانه
ـ فرهنگ نامها
در زیر، تصاویری از این ویرایشگر آنلاین را ملاحظه میکنید:
امروزه فارسیزبانان، وقتی به چیزی مشکوک شوند یا توطئه و مسئلهای پنهان در کار باشد، میگویند: «کاسهای زیر نیمکاسهای است». در فرهنگ بزرگ سخن (1381) و فرهنگ معاصر فارسی (1387)، زیر مدخل «کاسه»، همین صورت آمده است. فرهنگ فارسی عامیانه (1378) این اصطلاح را به صورت «کاسهای زیر نیمکاسه داشتن / کاسهای زیر نیمکاسهٔ کسی بودن» و «زیر نیمکاسهای کاسهای داشتن» آورده و این دومی را به آن اولی ارجاع داده است. این اصطلاح، در فرهنگ فارسی معین (1381)، زیر مدخل «کاسه»، به صورت «کاسه در زیر نیمکاسه بودن» و «کاسه (در) زیر نیمکاسه یافتن» آمده است.
اما باید دانست ظاهراً صورت درستتر و شفافتر این اصطلاح عبارت است از: «زیر کاسهای نیمکاسهای است». به عبارت دیگر، چنانکه ممکن است کسی زیر کاسهای نیمکاسهای پنهان کرده باشد، ممکن است پشت اتفاقات ظاهری توطئهای پنهان در کار باشد. فرهنگ زبانزدهای فارسی (1388) هر دو صورت را ضبط کرده است، اما «کاسهای زیر نیمکاسهس» را به «زیر کاسهای نیمکاسهس» ارجاع داده است. قند و نمک (1384) این اصطلاح را به صورت «زیر این کاسه نیمکاسهاییه» و لغتنامهٔ دهخدا آن را به صورت «کاسه در زیر آن نیمکاسه داشتن» آورده است. با این همه، ظاهراً امروزه فارسیزبانان، در گفتار و نوشتار، صورت «کاسهای زیر نیمکاسه است» را بیشتر از صورت درستتر و شفافتر «زیر کاسهای نیمکاسهای است» به کار میبرند و ترجیح میدهند.
یادداشتها:
ـ انوری، ح. (سرویراستار). (1381). فرهنگ بزرگ سخن. (8جلد). تهران: سخن.
ـ شهری، ج. (1384). قند و نمک: ضربالمثلهای تهرانی به زبان محاورهای. چاپ 6م. تهران: معین.
ـ صدریافشار، غ.ح. (1388). فرهنگ زبانزدهای فارسی. تهران: مازیار.
ـ صدریافشار، غ.ح. و دیگران (1387). فرهنگ معاصر فارسی. ویراست 4م. تهران: فرهنگ معاصر.
ـ معین، م. (1381). فرهنگ فارسی معین. (2 جلد). تهران: آدنا.
ـ نجفی، ا. (1378). فرهنگ فارسی عامیانه. تهران: نیلوفر.
ـ نرمافزار لغتنامهٔ دهخدا. تهران: دانشگاه تهران.
حرف اضافه [preposition] سازهای است که عمدتاً فعل، صفت یا اسم را به یک گروه اسمی دیگر ربط میدهد و پیش از این گروه میآید (Brown and Miller 2013: 355). گروه اسمی «متمم حرف اضافه» و حرف اضافه به همراه متممش «گروه حرفاضافهدار» نامیده میشود (Leech 2006: 90). «حروف اضافه دستهٔ محدود و مشخصی از واژههای دستوری را تشکیل میدهند. هریک از حروف اضافه مفهوم و رابطهٔ دستوری خاصی را بیان میکنند» (مشکوةالدینی، 1379: 200). حروف اضافه به دو دسته تقسیم میشوند: حرف اضافهٔ ساده و حرف اضافهٔ مرکب. حرف اضافهٔ ساده از یک واژهٔ دستوری تشکیل میشود. مثلاً، میتوان به «از»، «با»، «به»، «پیش»، «تا»، «نزد»، «زیر» و ... اشاره کرد. اما حرف اضافه مرکب حاصل دو واژهٔ دستوری است. به طور مثال، «از کنار»، «بر بالای»، «به وسیلهٔ» و ... حرف اضافهٔ مرکب تلقی میشوند.
اگر حروف اضافه را در فارسی و انگلیسی با هم مقایسه کنیم، چهار حالت پیش میآید (Keshavarz 2011: 29ff):
حالت اول. حرف اضافهای در انگلیسی وجود دارد که ]غالباً[ هیچ معادلی در فارسی ندارد:
- The Book consists of five chapters.
- کتاب شامل پنج فصل است.
- I usually go swimming in the afternoon.
- من بعدازظهرها به استخر میروم.
حالت دوم. حرف اضافهای در فارسی وجود دارد که هیچ معادلی در انگلیسی ندارد:
- He married his cousin.
- او با پسر عمویش ازدواج کرد.
- We enjoyed the beautiful sceneries.
- ما از مناظر زیبا لذت بردیم.
- The two brothers resemble each other.
- آن دو برادر شبیه به هم هستند.
- They discussed the matter.
- آنها راجع به آن موضوع بحث کردند.
حالت سوم. در برابر چندین حرف اضافه در انگلیسی تنها یک حرف اضافه در فارسی وجود دارد:
- Some animals live below the ground.
- بعضی حیوانات زیر زمین زندگی میکنند.
- The cat is under the table.
- گربه زیر میز است.
- There was a river beneath the bridge.
- رودخانهای زیر پل بود.
- Her blonde hair was hidden underneath her scarf.
- موهای طلاییاش زیر روسری پوشانده شده بود.
حالت چهارم. هر دو زبان حرف اضافه دارند، اما صورت و نقش هریک با دیگری متفاوت است:
- Most women are afraid of mice.
- بیشتر زنان از موشها میترسند.
- It took us 5 hours to arrive in Tehran.
- 5 ساعت طول کشید تا به تهران برسیم.
- They live on the second floor.
- آنها در طبقهٔ دوم زندگی میکنند.
- There was a ladder propped up against the wall.
- نردبانی به دیوار تکیه زده بود.
- Their tastes are different from mine.
- Their tastes are different to mine.
- سلیقهٔ آنها با سلیقهٔ من فرق میکند.
- Natalie was prettier than her sister.
- ناتالی از خواهرش زیباتر بود.
یادداشتها:
ـ مشکوةالدینی، م. (1379). دستور زبان فارسی بر پایهٔ نظریهٔ گشتاری. ویرایش 2. مشهد: دانشگاه فردوسی.
- Brown, K. and Miller, J. (2013). The Cambridge Dictionary of Linguistics. UK: Cambridge.
- Keshavarz, M. H. (2011). Contrastive Analysis & Error Analysis. 3rd edition. Tehran: Rahnama.
- Leech, G. (2006). A Glossary of English Language. UK: Edinburgh University Press.
هر سال دوازده ماه دارد، که بیتردید هریک از آنها نامی دارد. طبعاً انتظار میرود نام ماهها در کشورهای همزبان یکسان باشد. اما همیشه این طور نیست. متأسفانه نام ماهها دستکم در کشورهای همزبان ایران و افغانستان یکی نیست، بلکه تأسف آنجا بیشتر میشود که اهل هریک از این کشورها سعی بلندی میورزند که نامهای رایج در کشور خود را صرفاً به کار برند و از بهکارگیری نامهای رایج در کشور دیگر جداً پرهیز کنند، به طوری که هر گروه از این نامها برای آن کشورها نماد و نشانه شده است. این ناهماهنگی حتی به حرفنویسی [transliteration] ماههای میلادی نیز سرایت کرده است. از این رو، تعجبی ندارد که فارسیزبانان هریک از آن کشورها در مواجه با ماههای رایج در کشور دیگر دچار سرگردانی شوند. لذا، هر گروه از این نامها را به همراه معنای آن و همچنین حرفنویسی رایج در هریک از آن کشورها از ماههای میلادی را در زیر آوردهام. گفتنی است که نام ماهها در فارسی افغانستانی همنام با دوازده صورت فلکی قدیمی منطقةالبروج است، اما نام ماهها در فارسی ایرانی ریشهٔ اوستایی دارند (مرکز تقویم، دسترسی در 1394/3/1).
|
فارسی ایرانی |
فارسی افغانستانی |
1 |
فروردین (نیروی پیشبرنده) |
حمل (بره) |
2 |
اردیبهشت (راستی و پاکی) |
ثور (گاو) |
3 |
خرداد (کمال و رسایی) |
جوزا (دوپیکر) |
4 |
تیر (باران) |
سرطان (خرچنگ) |
5 |
مرداد (جاودانگی و بیمرگی) |
اسد (شیر) |
6 |
شهریور (کشور برگزیده) |
سنبله (خوشه) |
7 |
مهر (عهد و پیمان) |
میزان (ترازو) |
8 |
آبان (آبها) |
عقرب (کژدم) |
9 |
آذر (آتش) |
قوس (کمان/کماندار) |
10 |
دی (آفریدگار) |
جدی (بزغاله) |
11 |
بهمن (اندیشهٔ نیک) |
دلو (آبدهنده) |
12 |
اسفند (فروتنی و بردباری) |
حوت (دوماهی) |
فارسی افغانستانی |
فارسی ایرانی |
میلادی |
|
جنوری |
ژانویه |
January |
1 |
فبروری |
فوریه |
February |
2 |
مارچ |
مارس |
March |
3 |
آپریل |
آوریل |
April |
4 |
می |
مه |
May |
5 |
جون |
ژوئن |
June |
6 |
جولای |
ژوئیه |
July |
7 |
آگوست |
اوت |
August |
8 |
سپتامبر |
سپتامبر |
September |
9 |
اکتبر |
اکتبر |
October |
10 |
نوامبر |
نوامبر |
November |
11 |
دسامبر |
دسامبر |
December |
12 |
یادداشتها:
- مرکز تقویم (دسترسی در 1394/3/1)