حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)
حسین حسن‌زاده

حسین حسن‌زاده

«کاشکی هستی زبانی داشتی / تا ز هستان پرده‌ها برداشتی» (مولوی)

هلندی‌الاصل یا هلندی‌تبار؟

در ترکیب‌هایی نظیر «هلندی‌الاصل»، «آلمانی‌الاصل» و ... فارسی‌زبانان توسل فاحشی به قواعد دستوری زبان عربی جسته‌اند، حال آنکه ظاهراً هیچ نیازی به این کار نبوده است. در زبان عربی، در ترکیب‌های اضافی، مضاف‌الیه «ال» معرفه‌ساز به خود می‌گیرد. از همین طریق، این حرف تعریف در ترکیب‌هایی نظیر ترکیب‌های بالا وارد زبان فارسی شده‌ است. اما باید توجه داشت که ظاهراً نیازی به این وام‌گیری دستوری  [grammatical borrowing]نبوده است، گرچند که نمی‌توان چنین ترکیب‌هایی را غلط دانست. برابر درست‌تر و فارسی‌تر چنین ترکیباتی به کمک «ــ‌تبار» ساخته می‌شود: «هلندی‌تبار»، «آلمانی‌تبار» و ... . این وام‌گیری دستوری در ترکیب «دستورالعمل» فاحش‌تر است، که برخی‌ها به درستی به جای آن ترکیب فارسی‌تر «دستورعمل» را پیشنهاد کرده‌اند. نمونهٔ دیگر وام‌گیری دستوری استفاده از جمع‌های عربی (حتی برای واژه‌های عربی رایج در زبان فارسی) است، که صورت‌های فارسی آنها غالباً رساتر (گرچند نه همیشه رایج‌تر) است، مثلاً «فرامین» به‌جای «فرمان‌ها»، «بساتین» به‌جای «بوستان‌ها»، «میادین» به‌جای «میدان‌ها»، از سویی، و «البسه» به‌جای «لباس‌ها»، «اَشکال» به‌جای «شکل‌ها»، «فِرَق» به‌جای «فرقه‌ها»، از سوی دیگر. و بالأخره، وام‌گیری مطابقت صفت و موصوف از نظر جنس دستوری یا شمار از زبان عربی در زبان فارسی از دیگر نمونه‌های وام‌گیری دستوری است، که خوشبختانه دیگر در زبان فارسی، مگر در موارد انگشت‌شماری، رایج نیست، مثلاً «مکهٔ معظمه» و «عتبات عالیات». البته، این را نیز باید توجه داشت که وام‌گیری دستوری در زبان فارسی منحصر به زبان عربی نیست؛ یکی از وام‌گیری‌های دستوری غیرضروری و ناصواب از زبان انگلیسی را در جای دیگر، تحت عنوان یک زاید، بررسی کرده‌ام.

   

با اینکه وام‌گیری امروزه امری اجتناب‌ناپذیر است، بهتر است و باید تا حد امکان، مگر در موارد ضروری، از وام‌گیری دستوری پرهیز کرد. از طرفی، «زبان‌شناسان قرض‌گیری دستوری را غیرمعمول‌ترین نوع قرض‌گیری‌های زبانی به شمار آورده‌اند» (مدرسی، 1393: 99)، گرچند که برخی از آنها وام‌گیری دستوری را ممکن برشمرده‌اند. به باور راقم این سطور، حتی وام‌گیری واژگانی  [lexical borrowing]نیز باید، نه به طور دلبخواه، که دیگر بیشتر بر اساس ضرورت صورت گیرد، گرچند مرز دقیق ضروری و غیرضروری آشکارا مشخص نیست. البته، این را نیز باید بگویم که منظورم از پرهیز از وام‌گیری دستوری نه سره‌گرایی است و نه احیاناً عربی‌ستیزی، که آن دو را نامطلوب و زیان‌آور می‌دانم. بلکه، پرهیز از وام‌گیری دستوری را، مگر در موارد ضروری، عین توجه به و استفاده از مایه‌ها و سرمایه‌های زبان فارسی می‌دانم. باری، گوهر سخن است که وام‌گرفتن، چه زبانی و چه غیرزبانی، هنگام تنگ‌دستی و تنگ‌زبانی شایسته و بایسته است

.

شایان ذکر است وام‌گیری زبانی [linguistic borrowing] انگیزه‌های مختلفی دارد. به باور برخی از زبان‌شناسان، از جمله هاکت (1958)، دو انگیزهٔ اصلی‌تر وام‌گیری‌های زبانی عبارت‌اند از: (1) پرکردن خلاء‌های ارتباطی در زبان ‌وام‌گیرنده؛ (2) ارزش و اعتبار اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی زبان وام‌دهنده (همان: 103). به موجب انگیزهٔ اول، که با تعبیر «ضروری» پیش‌گفته تا حد زیادی تناسب دارد، سخنگویان جامعه‌ای که پدیدهٔ جدیدی را پذیرفته‌اند واژهٔ ناظر بر آن را نیز می‌پذیرند، مثلاً پدیده‌ها و واژه‌های «تلفن»، «تاکسی»، «رادیو» و «اتبوس» در زبان فارسی. البته، «نیازهای ارتباطی را نمی‌توان تنها سبب و انگیزهٔ قرض‌گیری‌های زبانی دانست. در مواردی، ارزش اجتماعی، علمی، فرهنگی و سیاسی یک زبان به انگیزه‌ای نیرومند برای کاربرد واژه‌های آن در زبان‌های دیگر تبدیل می‌گردد» (همان: 104). به طور مثال، ظاهراً انگیزهٔ عمدهٔ کاربرد واژه‌هایی نظیر «پرستیژ» (وجهه)، «دیپرس» (افسرده)، «یوزر» (کاربر) و «دراگ‌استور» (داروخانه) ارزش اجتماعی، فرهنگی و ... آنهاست.

 

یادداشت‌ها:

ـ مدرسی، ی. (1393). درآمدی بر جامعه‌شناسی زبان. چاپ . تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.