«با آنکه ترجمه سابقهای طولانی دارد، مطالعات ترجمه رشتهٔ نوپایی است که به علت تعامل با سایر رشتهها از جمله زبانشناسی، ادبیات، جامعهشناسی و مطالعات پسااستعماری به میانرشتهای بسیار پویا تبدیل شده است. اولین فرهنگ اصطلاحات این رشته در سال 1997 و دومین آن در سال 2009 وارد بازار بینالمللی کتاب شد و ترجمهٔ فارسی هر دو با فاصلهٔ نسبتاً کوتاهی به بازار کتاب ایران راه یافت» (پیشگفتار، صفحه 7).
فرهنگ جامع مطالعات ترجمه (1394) دو هدف عمده را دنبال میکند. اول، توصیف اصطلاحات اصلی میانرشتهٔ [interdiscipline] مطالعات ترجمه، شامل شاخههای ترجمهٔ مکتوب، شفاهی، چندرسانهای و آن دسته از اصطلاحات مطالعات ادبی، مطالعات پسااستعماری و مطعات فرهنگی که از دههٔ 1980 به مطالعات ترجمه راه یافتهاند. دوم، پر کردن خلأ دو فرهنگ قبلی، چه از لحاظ مدخلها و چه از لحاظ توصیفها، معانی و گاه مثالها (همان.).
عنوان فرهنگ: فرهنگ جامع مطالعات ترجمه
زبان فرهنگ: انگلیسی ـ فارسی
پدیدآورنده: فرزانه فرحزاد
انتشارات: انتشارات علمی
محل نشر: تهران
چاپ 1م: 1394
تعداد صفحات : 228
این فرهنگ با دو فرهنگ دیگر، یعنی فرهنگ توصیفی اصطلاحات مطالعات ترجمه (1997) و اصطلاحات کلیدی در مطالعات ترجمه (2009)، دو تفاوت اساسی دارد. نخست آنکه، عمدتاً بر اساس نیاز دانشجویان این میانرشته در ایران تنظیم شده است. و دوم آنکه، محدود به اصطلاحات ترجمهٔ نوشتاری و چندرسانهای نیست، بلکه اصطلاحات اصلی شاخههای دیگری چون ترجمه شفاهی، مطالعات پسااستعماری و تحلیل گفتمان انتقادی را نیز در برمیگیرد (همان: 8).
انتخاب مدخلهای این فرهنگ حاصل سه سال بررسی و تحقیق است. پس از تعیین حوزه فرهنگ حاضر، ابتدا اصطلاحات کلاسیک و رایج از مراجع اصلی گردآوری شده است. پس از آن، اصطلاحات میانرشتهای مطالعات ترجمه شناسایی و ثبت شده است. سپس اصطلاحات مربوط به رویکردهای نسبتاً جدید در این میانرشته، مثلاً مطالعات فرهنگی، به آنها افزوده شده است (همان.).
مؤلف برای انتخاب معادل برای اصطلاحات به مراجعی از قبیل دو فرهنگ پیشگفته و نیز نشریات و مقالات تخصصی مطالعات ترجمه از جمله فصلنامه مطالعات ترجمه مراجعه کرده است. وی در مواردی که معادلی نیافته معادلی ساخته و در برابر مدخل ذکر کرده است (همان: 9).
یادداشتها:
ـ پالامبو، گ. (2009). اصطلاحات کلیدی در مطالعات ترجمه. ترجمهٔ فرحزاد، ف. و کریمزاده، ع. (1391). تهران: نشر قطره.
ـ شاتلورث، م. و کاوی، م. (1997). فرهنگ توصیفی اصطلاحات مطالعات ترجمه. ترجمهٔ فرحزاد، ف. و دیگران. (1385). تهران: یلداقلم.
ـ فرحزاد، ف. (1394). فرهنگ جامع مطالعات ترجمه. تهران: انتشارات علمی.
- Palumbo, G. (2009). Key Terms in Translation Studies. UK: Continuum.
- Shuttleworth, M. and Cowie, M. (1997). Dictionary of Translation Studies. St. Jerome Publishing. Republished 2014 by Routledge; UK.
در شمار اندکی از زبانها، حرفاضافه صرف میشود؟ (Tallerman 2014: 68) به بیان دقیقتر، حروفاضافهٔ تصریفی را میتوان در کل خانوادهٔ زبانهای سلتی [Celtic family] (مثلاً، در زبانهای ایرلندی [Irish] و وِلْش [Welsh]) و در شماری از خانوادههای غیرخویشاوند دیگری، از جمله زبانهای خانواده زبانهای سامی [Semitic family] (مثلاً، در زبانهای عربی و عبری)، یافت (ibid: 133). به طور مثال، چنانکه در زیر ملاحظه میکنید، در زبان ولْش، حرفاضافه ar (معادل حرفاضافه «بر» فارسی) با توجه به «شخص» [person] و «شمار» [number] و، گاهی افزونبر آن دو، با توجه به «جنس» [gender] صرف میشود.
به عبارت دیگر، در این زبان، بسته به اینکه ضمیری که پس از حرفضافهٔ ar (بر) میآید مفرد باشد یا جمع، اول شخص باشد یا دوم یا سوم و، در سوم شخص مفرد، علاوهبر آن، مذکر باشد یا مؤنث، صورتهای مختلفی به خود میگیرد. به بیان جزئیتر، در این زبان، حرفاضافه ar (بر) پیش از ضمیر اولشخص مفرد i (من) صورت arna، پیش از ضمیر سومشخص مفرد مذکر صورت arno و پیش از سومشخص مفرد مؤنث صورت arni را به خود میگیرد.
یادداشتها:
- Tallerman, M. (2014). Understanding Syntax. 4th edition. UK: Routledge.
در زیر از عجیبترین جملات زبان انگلیسی را همراه با ترجمه من ملاحظه میکنید. در این جمله، اولین واژه یکحرفی، دومین واژه دوحرفی، سومین واژه سهحرفی، ... و نوزدهمین واژه نوزدهحرفی اما بیستمین واژه بیستویکحرفی است.
I do not know where family doctors acquired illegibly perplexing handwriting; nevertheless, extraordinary pharmaceutical intellectuality counterbalancing indecipherability transcendentalizes intercommunications incomprehensibilities.
یونیسف یک دختر ششساله را با دو ظاهر متفاوت (فقیر و غنی) در مکانی عمومی به میان مردم میفرستد و ...
یادداشتها:
- YouTube (accessed August 22, 2016)
(King 2006: 222)
الف: به کسی که به سه زبان صحبت میکند چه میگویید؟
ب: سهزبانه
الف: به کسی که به دو زبان صحبت میکند چه میگویید؟
ب: دوزبانه
الف: به کسی که به یک زبان صحبت میکند چه میگویید؟
ب: آمریکایی!
اگر نکته این لطیفه را درنیافتید، ادامه مطلب را بخوانید!
ادامه مطلب ...
رایجترین معنا و کاربرد go در انگلیسی به عنوان فعل از این قرار است: رفتن، حرکت کردن و ... . از سوی دیگر، like دو کاربرد عمده دارد (Berry 2015: 138): یکی به عنوان حرف اضافه و دیگری به عنوان فعل. رایجترین کاربرد like به عنوان حرف اضافه به معنای «مثل، مانند، نظیر و ...» یا «شبیه، مشابه، همانند و ...» است:
- I’ve been to lots of places, like Thailand, Vietnam, China...
ـ من خیلی جاها، مثل تایلند، ویتنام، چین و ... بودهام.
- He is very like his brother.
ـ او خیلی شبیه برادرش است.
کاربرد عمده دیگر like به عنوان فعل است و به معنای «دوست داشتن و ...»:
- Everybody likes a big spender – until his money runs out.
ـ همه آدمهای دستبهجیب را دوست دارند ــ ]البته[ تا وقتی که پولش تمام نشده است.
اما این دو واژه اخیراً کابرد تازهای یافتهاند (Payne 2011: 62). این دو واژه امروزه در نقلقول مستقیم [direct speech] به کار میروند. به عبارت دیگر، این دو واژه به طور گسترده جایگزین فعل say (گفتن) در نقلقولها شدهاند؛ کاربرد این دو در گفتار نشاندهنده آن است که گوینده میخواهد لحنش را از نقلقول غیرمستقیم به نقلقول مستقیم تغییر دهد (Downing 2015: 273). گفتنی است این کاربرد بیشتر در انگلیسی آمریکایی معاصر ((Payne 2006: 297، به ویژه در گفتار جوانان و رسانههای محبوب (Downing 2015: 273)، به چشم میخورد، اگرچه برخی به این کاربرد معترضاند (Berry 2015: 138).
- So he walks away and I’m like “Hey, dude, where’s my money?”
ـ او راهش را کشید و رفت و من هم گفتم «هی، رفیق، پولم کجاست؟»
like be گاهی به صورت be all like نیز به کار میرود، که گاهی ممکن است حتی like حذف شود:
- I’m just all, like, “thanks a lot!” and he goes “sure, no prob,” and I’m all “where’s this guy coming from?” ya know?
ـ گفتم «خیلی ممنون» و او گفت «قابلی نداره» و من گفتم «این مَرده از کجا میآد؟ میدونی؟»
یادداشتها:
- Berry, R. (2015). From Words to Grammar: Discovering English Usage. UK: Routledge.
- Downing, A. (2015). English Grammar: A University Course. 3rd edition. UK: Routledge.
- Payne, T. E. (2006). Exploring Language Structure: A Student’s Guide. UK: Cambridge.
- Payne, T. E. (2011). Understanding English Grammar. UK: Cambridge.
فرهنگ معاصر هزاره (1379) برخاسته از کوشش و پژوهشی پانزدهساله است. تألیف این فرهنگ در سال 1364 آغاز شد و پس از فراز و نشیبی در سال 1379 پایان یافت. متأسفانه این فرهنگ، برخلاف فرهنگ معاصر پویا (1387)، دیگر هرگز بهروزرسانی نشده است، بلکه فقط تجدید چاپ شده است. این فرهنگ بیش از 55.000 مدخل اصلی و فرعی، 30.000 عبارت، اصطلاح، ضربالمثل، تکیهکلام و جمله با معنای خاص، بیش از 300.000 برابر فارسی مناسب همراه با انواع اطلاعات واژگانشناختی و نهایتاً 254 نکته کاربردی دارد (پیشگفتار، صفحات 9 و 10).
عنوان فرهنگ: فرهنگ معاصر هزاره
زبان فرهنگ: انگلیسی ـ فارسی
پدیدآورندگان: علیمحمد حقشناس، حسین سامعی و نرگس انتخابی
انتشارات: فرهنگ معاصر
محل نشر: تهران
چاپ 1م: 1379
چاپ 7م: 1386
چاپ 20م: 1390
تعداد صفحات : 2024
به جرأت میتوان گفت این فرهنگ، در مقایسه با سایر فرهنگهای انگلیسی ـ فارسی از جمله فرهنگ معاصر پویا (1387)، مفصلترین و جامعترین اطلاعات واژهشناختی را برای مدخلهای مختلف خود به دست میدهد. این اطلاعات عبارتاند از (ساختار و راهنمای استفاده، صفحات 19 و 20):
ـ اطلاعات گویشی: گویشهای بهکاررفته در این فرهنگ عمدتاً به صورت (در بریتانیا)، (در آمریکا)، (در اسکاتلند)، (در استرالیا)، (در آفریقای جنوبی)، (در هند) و (در ایرلند) مشخص شدهاند.
ـ اطلاعات موقعیتی: موقعیتهایی که در این فرهنگ از آنها یاد شده است بسیار زیادند و به تمامی شئونات علمی، فرهنگی، هنری، فنی، حرفهای، ورزشی، اجتماعی، طبیعی و ... مربوط میشوند. اطلاعات موقعیتی نوعاً به شکلهای زیر به دست داده شده است:
علوم: (ریاضی)، (جغرافیا)، (ادبیات)، (پزشکی) و ...
فنون: (کشاورزی)، (حسابداری)، (معماری)، (کامپیوتر) و ...
هنرها: (موسیقی)، (تئاتر)، (عکاسی)، (رقص) و ...
ورزش: (در تنیس)، (در کریکت)، (شکار)، (فوتبال) و ...
مکانها: (در دانشگاه)، (در مجلس)، (در اتومبیل)، (روی پارچه) و ...
شرایط: (بیانگر اجبار و ضرورت)، (بیانگر توصیه)، (در مذاکره)، (بیانگر اعتراض) و ...
ـ اطلاعات کاربردی: کاربردهای عمدهای که در این فرهنگ به کار رفته است از این قرار است: (به طعنه)، (به شوخی)، (به تحقیر)، (مجازی)، (به توهین).
ـ اطلاعات دستوری: منظور از اطلاعات دستوری این است که معادلهای پس از اطلاعات دستوری به شرطی میتوانند برای سرمدخل انگلیسی به کار روند که سرمدخل مزبور وضع دستوری خاصی را پیدا کرده باشد؛ مثلاً، اگر اسم است، جمع بسته شده باشد (که در این صورت همین اطلاع به شکل (در جمع) پیش از معادل مزبور آمده است. یا همان اسم در جایگاه صفت قرار گرفته باشد و نقش وصفی به عهده گرفته باشد (که در این صورت همین اطلاع به شکل (صفتگونه) پیش از معادل مزبور آمده است. اطلاعات دستوری دیگر از این قرار است: (با صفت یا قید)، (با صفت تفضیلی و عالی) و ... .
ـ اطلاعات دائرةالمعارفی: این قبیل اطلاعات هنگامی پس از برخی از معادلها آمده است که گمان رفته است که معادل مزبور یا سرمدخل انگلیسی آن برای همه فارسیزبانان چنانکه باید شناخته نیست.
ـ اطلاعات رسمالخطی: منظور از این نوع اطلاعات این است که معادلهای پس از آن به شرطی میتوانند برای سرمدخل انگلیسی به کار روند که سرمدخل مزبور با املایی خاص نوشته شده باشد. این قبیل اطلاعات به صورت (با حرف بزرگ)، (با حرف کوچک) و ... آمده است.
ـ اطلاعات بافتاری: منظور از اطلاعات بافتاری این است که معادلهای پس از دوقلاب عمدتاً هنگامی میتوانند به ازای سرمدخل انگلیسی به کار روند که با کلمههای درون دوقلاب، یا نظایر آنها، در جمله همنشین شده باشند و با آنها رابطه دستوری مشخصی برقرار کرده باشند. رابطه دستوری مزبور در کل از انواع زیر است:
ـ اگر معادل فعلِ لازم باشد، کلمه درون دوقلاب فاعل آن است:
... 12. ]درخت[ بر دادن، میوه دادن bear2
ـ اگر معادل فعلِ متعدی باشد، کلمه درون دوقلاب مفعول آن است:
... 6. ]وزن، بار و غیره[ نگه داشتن، bear2
تحمل کردن؛ ]مسئولیت[ تقبل کردن
ـ اگر معادل صفت باشد، کلمه درون دوقلاب موصوف آن است:
]شخص[ کوسه، بیریش beardless
ـ اگر معادل اسم باشد، کلمه درون دوقلاب مضافالیه آن است:
... 2. ]اشک، عرق[ قطره، دانه bead
این فرهنگ پیوستهایی پرکاربرد نیز دارد. پیوستهای این فرهنگ عبارتاند از:
ـ افعال بیقاعده: شامل مصدر، زمان گذشته و اسم مفعول افعال بیقاعده انگلیسی.
ـ نامهای جعرافیایی: شامل نام کشورها و ملیت یا زبان آنها
ـ وندها و عناصر وندی رایج در انگلیسی: شامل پیشوندها و پسوندهای رایج در انگلیسی
ـ نامهای کوچک رایج در زبان انگلیسی: شامل تلفظ و املای نامهای مردان و زنان
ـ اعداد یکرقمی و چندرقمی: شامل اعداد اصلی، ترتیبی، کسری، اعشاری، و ...
ـ علائم ریاضی: شامل علائم رایج در ریاضیات، هندسه و آمار همراه با طرز خواندن آنها
ـ اعداد رومی: شامل اعداد رومی و قاعده نوشتن آنها
مؤلفان در تألیف این فرهنگ از دهها فرهنگ عمومی و بیش از صدها فرهنگ و واژهنامه دوزبانه تخصصی بهره بردهاند. معیار آنها در گزینش هر برابر از این منابع، بیش از همه تناسب آن برابر با مدخل انگلیسی، صحت صوری و معنایی برابر مزبور، چرخش آن در فارسی امروز و پذیرفتاری آن در میان اهل فن بوده است. مبنای کار در تألیف این فرهنگ، در درجه اول، منابع زیر بوده است (پیشگفتار، صفحه 11):
- Oxford Advanced Learner’s Dictionary (3rd, 4th & 5th editions)
- Collins Cobuild English Dictionary (1st & 2nd editions)
- Longman Dictionary of Contemporary English (1st, 2nd & 3rd editions)
- Random House Dictionary of the English Language (1st & 2nd editions)
- Webster’s Third New International Dictionary of the English Language (1st edition)
- Collins Robert French-English, English-French Dictionary (1st edition)
- Webster’s New World Dictionary (3rd College edition)
یادداشتها:
ـ حقشناس، ع.م. و دیگران (1379). فرهنگ هزاره. تهران: فرهنگ معاصر.
ـ فرهنگ معاصر: ناشر کتابهای مرجع (دسترسی در 1395/5/1)
این مرد ظاهراً به 15 گویش / لهجه موجود در ایران صحبت میکند: افغانستانی، بندرعباسی، خورموجی، بوشهری، برازجانی، شیرازی، اصفهانی، یزدی، رشتی، تبریزی، یاسوجی، همدانی، دزفولی، شادگانی و آبادنی. البته، او افغانستانی را چندان خوب صحبت نمیکند.
لهجه [accent] را در گستردهترین معنای آن به طرزی از سخنگفتن تعریف کردهاند که اطلاعاتی در مورد سخنگو در اختیار شنونده قرار میدهد. این اطلاعات عبارتاند از (الف) اینکه آن سخنگو اهل کجاست؛ (ب) اینکه وی به کدام طبقه اجتماعی تعلق دارد؛ (ج) و اینکه آیا او بومی است یا غیربومی. (Richards and Schmidt 2010: 3) اما گویش [dialect] به یک گونه زبانی اطلاق میشود که در بخشی از یک کشوری رایج است (گویش منطقهای) یا مورد کاربست طبقه اجتماعی خاصی است (گویش اجتماعی)، که از نظر واژگان، دستور و / یا تلفظ از دیگر صورتهای همان زبان متمایز میشود. (ibid. 168)
یادداشتها:
- Richards, J. C. and Schmidt, R. (2010). Longman Dictionary of Language Teaching and Applied Linguistics. 4thedition. UK: Pearson Education.
تمام ویدیوهایی را که در وبلاگم از آنها بهره بردهام قبلاً در نماشا و آپارات بارگذاری کردهام.
به کمک لینکهای زیر، میتوانید به همه آنها به طور یکجا دسترسی پیدا کنید.
یادداشتها:
ـ وبگاه اشتراک ویدیو نماشا (دسترسی در 1395/5/1)
ـ وبگاه اشتراک ویدیو آپارات (دسترسی در 1395/5/1)
در گذشته، girl بر «فرد جوان (چه مؤنث چه مذکر)»، deer بر «حیوان (در حالت کلی)»، hound بر «سگ» و meat بر «غذا» دلالت میکرده است؟ (Miller and Trask 2015: 37) اما امروزه معنای این واژهها تحول یافته است؛ بارزترین معنای امروزی این واژهها، به ترتیب، عبارتاند از: «دختر»، «گوزن»، «سگ شکاری» و «گوشت».
یادداشتها:
- Miller, R. M. and Trask, L. (2015). Trask’s Historical Linguistics. 3rd edition. UK: Routledge.